به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
چو سایه چند به هر خاک جبهه سودنها
که زنگ بخت نگرددکم از زدودنها
غبار غفلت و روشندلی نگردد جمع
کجاست دیدهٔ آیینهرا غنودنها
ز امتحان محبت درآتشیم همه
چو عود سوختن ماست آزمودنها
دمیکه جلوه ادا فهم مدعا باشد
گشودن مژه هم مفت لبگشودنها
مخواه زآینهٔ حسن رفع جوهرخط
که بیش میشود این زنگ از زدودنها
گر آبرو بود از حادثات کاهش نیست
زبان نمیرسد الماس را ز سودنها
کجاست عشرت اندوختن به راحت ترک
مجو چوکاشتن آسانی از درودنها
مباش هرزهنوای بساط کجفهمان
که ترسم آفت نفرینکشد ستودنها
تغافل از بد و نیک اعتبار اهل حیاست
که سرخرویی چشم آورد غنودنها
نیام چو ماه نو از آفت کمال ایمن
همان به کاستنم میبرد فزودنها
فریبفرصت هستی مخورکه همچو شرار
نهفتنیست اگر هست وانمودنها
درین محیطکه نقد فسوسگوهر اوست
کفی پر آبلهکن چون صدف ز سودنها
سراغ جیب سلامت نمیتوان دریافت
مگر زکسوت بیرنگ هیچ بودنها
گرهگشای سخنور سخن بود بیدل
به ناخنی نفتدکار لبگشودنها
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.