به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
به داغ غربتم واسوخت آخر خودنماییها
برآورد از دلم چون ناله اظهار رساییها
غبارانگیز شهرت نیست وضع خاکسار ما
خروشی داشتم گمکردهام در سرمه ساییها
هوادار مزاج طفلیام اما ازین غافل
که چون گل پوست بر تن میدرد رنگین قباییها
چو رنگم بس که سر تا پا طلسم ساز خاموشی
شکستن هم نبرد از پیکر من بیصداییها
در این وادی به تدبیر دگر نتوان زدن گامی
مگر نذر ز خود رفتن شود بی دست و پاییها
مباش ای غنچهٔ اوراق گل مغرور جمعیت
که این پیوستگیها در بغل دارد جداییها
تو از سررشتهٔ تدبیر راهم غافلی ورنه
ندارد فسق خلوتخانهای چون پارساییها
کسی یارب مباد افسردهٔ نیرنگ خودداری
شرارم شنگ شد از کلفت صبر آزماییها
اثر گم کرده آهم مپرس از عندلیب من
در این گلشن نفس میسوزم از آتش نواییها
ز طوف آستانش تا نصیب سجده بردارم
به رنگ سایهام محمل به دوش جبهه ساییها
به دل گفتم کدامین شیوه دشوار است در عالم
نفس در خون تپید و گفت: پاس آشناییها
چه کلفتها که دل در بیخودی دارد نهان بیدل
بود آیینه را حیرت نقاب بیصفاییها
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.