کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چون شمع زآتشی‌که وفا زد به جان ما

    بال هماست بر سر ما استخوان ما

    عمری‌ست هرزه تازی اشک روان ما

    کوگرد حیرتی‌که بگیرد عنان ما

    شمشیر آب دادهٔ زنگ ملامتیم

    باشد درشت‌گویی مردم فسان ما

    ما را نظربه فیض نسیم بهارنیست

    اشک است شبنم‌گل رنگ خزان ما

    این رشته تا به حشر مبینادکوتهی

    شمعی‌ست درگرفتهٔ نامت زبان ما

    چشم تری به گوشهٔ دل واخزیده‌ایم

    شبنم صفت زغنچه بس است آشیان ما

    شمع از حدیث شعله نبرد‌هست صرفه‌ای

    آتش مزن به خویش‌، مشوترجمان ما

    لخت‌جگر به دیدهٔ ما رنگ اشک ریخت

    یاقوت آب‌گشته طلب‌کن ز کان ما

    از درد نارسایی پرواز ما مپرس

    چون نی‌گره شده‌ست به صد جا فغان ما

    در شعله‌زار داغ هوا نیز آتش است

    ای باد صبح نگذری از بوستان ما

    از رنگ رفته‌گرد سراغی پدید نیست

    پی باخته‌ست وحشت خون روان ما

    صبح نفس متاع جهان ندامتیم

    ناچیده رفته است به غارت دکان ما

    بیدل ره دیار فنا بسکه روشن است

    چون شمع چشم بسته رودکاروان ما

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha