به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
به تردستی بزن ساقی غنیمتدار قلقل را
مبادا خشکی افشاردگلوی شیشهٔ مل را
ز دلها تا جنون جوشد نگاهی را پرافشانکن
جهان تا گرد دلگیرد پریشان سازکاکل را
چسان رازتنگهدارم کهاین سررشتهٔ غیرت
چو بالیدن به روی عقده میآرد تأمل را
سرشکاز دیده بیرون ریختممینا بهجوش آمد
چکیدنهای این خم آبیاریکرد قلقل را
درین محفلکه جوشدگرد تشویش از تماشایش
به خواب امن میباشد نگه چشم تغافل را
زبحث شورش دریا نبازد رنگ تمکینت
چوگوهرگر بفهمی معنی درس تأمل را
دچار هرکه شد آیینهرنگ جلوهاشگیرد
صفای دل برون از خویش نپسندد تقابل را
جنون ناتوانان را خموشی میدهد شهرت
به غیراز بو صدایی نیست زنجیر رگگل را
نیاز و ناز باهم بسکه یک رنگند درگلشن
زبوی غنچه نتوان فرقکرد آواز بلبل را
به می رفعکجی مشکل بود ازطبعکج طینت
به زور سیل نتوان راستکردن قامت پل را
شکنج جسم و عرض دستگاه ای بیخبر شرمی
غبارانگیز ازین خاک و تماشاکن تجمل را
فسردنگر همهگوهر بود بیآبرو باشد
بکن جهد آن قدرکز خاک برداری توکل را
به پستی نیز معراجی استگر آزادهای بیدل
صدای آب شو ساز ترقیکن تنزل را
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.