به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
نیست با حسنت مجالگفتگو آیینه را
سرمه میریزد نگاهت درگلو آیینه را
غیر جوهر در تماشای خط نو رستهات
میکند صد آرزو دردل نموآیینه را
خاتم فولاد را از رنگگل بندد نگین
آنکه با آن جلوه سازد روبروآیینه را
صورت حالم پریشانتر ز جوش جوهر است
یادگیسویکهکرد آشفتهگو آیینه را؟
گرچنین شرمت نگه را محومژگان میکند
رفته رفته میبرد جوهرفروآیینه را
تارسدداغی بهکف صدشعلهمیبایدگداخت
یافت اسکندر به چندین جستجوآیینه را
درتپشگاه تمنا بیکمالی نیست صبر
عرض جوهرشد شکستآرزوآیینه را
دل اگر در جهدکوشد مفت احرام صفاست
هم به قدرصیقل است آب وضوآیینه را
حسن و قبح ماست اینجا باعث رد و قبول
ورنه یکچشم است بر زشت ونکو آیینهرا
راحت دلخواهی از عرضکمال آزاد باش
تا ز جوهر نشکنی در دیده مو آیینه را
صورت بیمعنی هستی ندارد امتحان
عکسگل نظارهکن اما مبو آیینه را
صافی دل همگریبان چاکی رازست و بس
کو هجوم زنگ تاگردد رفوآیینه را
ای بسا دلکزتحیر خاک بر سرکرده است
کجا خاکستری یابی بجوآیینه را
خاکساریهاست بیدل رونق اهل صفا
میکند خاکستر افزون آبرو آیینه را
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.