کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چنان پیچیده توفان سرشکم‌کوه و هامون را

    که‌نقش پای هم‌گرداب‌شد فرهاد و مجنون‌را

    جنون می‌جوشد از مدّ نگاه حیرتم اما

    به‌جوی رگ صدانتوان شنیدن موجهٔ خون را

    چو سیمت‌نیست‌خامش‌کن‌که‌صوتت براثرگردد

    صداهای عجایب از ره سیم است قانون را

    تبسم ازلب او خط کشید آخر به خون من

    نپوشید از نزاکت پردهٔ این لفظ مضمون را

    به هرجا می‌روم ازحسرت آن شمع می‌سوزم

    جهان آتش بود پروانهٔ از بزم بیرون را

    درشتیهاگوارا می‌شود در عالم الفت

    رگ‌سنگ ملامت رشتهٔ جان بود مجنون را

    به خون می‌غلتم از اندیشهٔ ناز سیه مستی

    که چشم‌شوخ او درجام می حل‌کرد افیون را

    دل داناست گر پرگارگردون مرکزی دارد

    چو جوش می، سر خم‌، مغز می‌داند فلاطون را

    چه سازد موی پیری با دل غفلت سرشت من

    که برآلایش باطن تصرف نیست صابون را

    مشو زافتادگان غافل‌که آخر سایهٔ عاجز

    به‌پهلو زیردست خویش‌سازدکوه وهامون را

    ز سرو و قمریان پیداست بیدل کاندرین‌گلشن

    به‌سر خاکستر است از دورگردون طبع موزون را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha