کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز بزم وصل‌، خواهشهای بیجا می‌برد ما را

    چوگوهر موج ما بیرون دریا می‌برد ما را

    ندارد شمع ما را صرفه سیر محفل امکان

    نگه تا می‌رود ازخود به یغما می‌برد ما را

    چو فریاد جرس ماییم جولان پریشانی

    به‌هر راهی‌که‌خواهد بی‌خودیها می‌برد ما را

    جنون می‌ریزد از ما رنگ آتشخانهٔ عالم

    به هرجا مشت خاری شد تقاضا می‌برد ما را

    چوکار نارسای عاجزان با اینهمه پستی

    به جز دست دعا دیگرکه بالا می‌برد ما را

    همان چون سایه ما و سجدهٔ شکرجبین سایی

    که تا آن آستان بی‌زحمت پا می‌برد ما را

    ز وحشت شعلهٔ ما مژدهٔ خاکستری دارد

    پرافشانی به طوف بال عنقا می‌برد ما را

    ندارد نشئهٔ آزادی ما ساغر دیگر

    غبار دامن‌افشاندن به صحرا می‌برد ما را

    مدارایی به یاران می‌کند تمکین ما، ورنه

    شکست‌رنگ از این محفل چومینا می‌برد ما را

    نه‌گلشن را زما رنگی نه صحرا را زماگردی

    به هرجا می‌برد شوق تو بی‌ما می‌برد ما را

    گداز درد توفان‌کرد، دست از ما بشو بیدل

    نبرد این سیل اگر امروز، فردا می‌برد ما را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha