به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۲۷: می نماید در شب تاریک راه دور را

2000عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

می نماید در شب تاریک راه دور را
چشمی از شمع است روشن تر عصای کور را
رستمی، تا چون کمان حلقه بر خود غالبی
می کند گردآوری برگشتن از خود زور را
در پناه عجز ایمن گشتم از جور سپهر
رهزنی در پی نباشد کاروان مور را
شوخی مژگان شد از بیماری چشم تو بیش
اضطراب نبض افزون تر بود رنجور را
عشق را نازم که چون بر تخت استغنا نشست
کرد کشکول گدایی کاسهٔ فغفور را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۶: چنین در خاک اگر باشد طپش جسم نزارم ...2شمارهٔ ۲۷: می نماید در شب تاریک راه دور را 3شمارهٔ ۲۸: هر قدر زور آورد عشقت شکیباییم ما 4شمارهٔ ۲۹: دل فرهاد درد ناخن اندیشهٔ ما 5شمارهٔ ۳۰: ساخت درد تازه محو از خاطرم آزارها 6شمارهٔ ۳۱: بسکه در راه طلب ضعف است دامنگیر ما 7شمارهٔ ۳۲: چسان بینم به دست غیردامان وصالش را 8شمارهٔ ۳۳: غمش گرم تپش گه شعله آسا می کند ما ...9شمارهٔ ۳۴: نیست باکی زآتش سودا دل شوریده را 10شمارهٔ ۳۵: ضعف کرد آگه از احوالم دلارام مرا 11شمارهٔ ۳۶: بیا از قید بیدردی دمی آزاد کن ما ر ...12شمارهٔ ۳۷: گرچه باشد در بر ما دلبر می نوش ما 13شمارهٔ ۳۸: در عشق دل چو مخزن اسرار شد مرا 14شمارهٔ ۳۹: نصیبی گر زسوز سینه ام می بود مجنون ...15شمارهٔ ۴۰: می تپد دل بسکه در هجر گل آن رو مرا 16شمارهٔ ۴۱: سوختم در یاد شمع عارض جانانه ها 17شمارهٔ ۴۲: هوای دشت چون افتاد در سر آن پریرو ...18شمارهٔ ۴۳: چسان عنقا کند با هوشم آهنگ پریدنها 19شمارهٔ ۴۴: از چشم کم مبین به تن ناتوان ما 20شمارهٔ ۴۵: زراحت بیش بینند اهل خواری پایمالی ...21شمارهٔ ۴۶: بنگر رخ به آتش می تاب داده را 22شمارهٔ ۴۷: چشم بستن شمع سان بیتاب می سازد مرا 23شمارهٔ ۴۸: به خون دیدهٔ حسرت سر رشته اند مرا 24شمارهٔ ۴۹: ترا محرومی ارزانی زآغوش تپیدنها 25شمارهٔ ۵۰: نباشد عقده ای در خاطر ار ابنای دنی ...26شمارهٔ ۵۱: ز سوزنامهٔ من سوخت بال و پر کبوتر ...27شمارهٔ ۵۲: نشئهٔ می مایهٔ صد درد سر باشد مرا 28شمارهٔ ۵۳: زدل بیرون می برد یاد ایام شبابم را 29شمارهٔ ۵۴: به خلق خوش معطر ساز باغ آشنایی را 30شمارهٔ ۵۵: رنگین کنی زخون جگر گر خیال را 31شمارهٔ ۵۶: امشب فزود دل ز طپش جوش دیده را 32شمارهٔ ۵۷: گل با سر بازار بسنجد چو چمن را 33شمارهٔ ۵۸: که چو سوزن دوختی بر جامه چشم خویش ...34شمارهٔ ۵۹: هست تا ترک تعلق کرده سامان مرا 35شمارهٔ ۶۰: سرت گردم به گلشن جلوه ده آن روی چو ...36شمارهٔ ۶۱: نونهال من چو دید آیینه را 37شمارهٔ ۶۲: میانش نیست از جوش نزاکت در نظر پید ...38شمارهٔ ۶۳: زخلق خوش لقب بیگانه کردی باده نوشا ...39شمارهٔ ۶۴: غیر رسوایی چه حاصل از بیان ما به م ...40شمارهٔ ۶۵: فلک به هرزه کمر بسته است جنگ مرا 41شمارهٔ ۶۶: تهی کردم زاشک و آه امشب سینهٔ خود ...42شمارهٔ ۶۷: نیست حاجت خط مشکین عارض جانانه را 43شمارهٔ ۶۸: می کنند احباب بی معنی مکدر سینه را 44شمارهٔ ۶۹: کاری نیاید از خرد ذوفنون ما 45شمارهٔ ۷۰: در سینه نیست دل به خدا ره نبرده را 46شمارهٔ ۷۱: صاف حسرت زغمت نشئه طراز است مرا 47شمارهٔ ۷۲: سوز دل در غم عشق تو گواه است مرا 48شمارهٔ ۷۳: نه در وصال و نه هجران بود قرار مرا 49شمارهٔ ۷۴: بس که بگذارد زشرم آن مه جبین آیینه ...50شمارهٔ ۷۵: کی زر دنیا برآرد پریشانی مرا 51شمارهٔ ۷۶: بی او به دیده گرد کند شیشه ریزها 52شمارهٔ ۷۷: زبون کی می توان کرد به نیرو چرخ پر ...53شمارهٔ ۷۸: تا زنده ام بود غم عشقش هوس مرا 54شمارهٔ ۷۹: نمی باشد زمرگ اندیشه ای پرهیزکاران ...55شمارهٔ ۸۰: حیران تو از هر خم مو دیدهٔ خط را 56شمارهٔ ۸۱: کسی کو چون دل شیر است از جرأت نشان ...57شمارهٔ ۸۲: مزاج شعله بود وضوح شوخ و شنگ ترا 58شمارهٔ ۸۳: ای گنجها ز گوهر یاد تو سینه ها 59شمارهٔ ۸۴: افزود عشق قدر دل دردناک را 60شمارهٔ ۸۵: رخی زآتش می رشک ایمن ست ترا 61شمارهٔ ۸۶: چوب قفس نخست زخس می کنیم ما 62شمارهٔ ۸۷: به پیری نشد چاره گردن کشان را 63شمارهٔ ۸۸: لایق نبود کینهٔ چرخ اهل صفا را 64شمارهٔ ۸۹: ز زلف و کاکلت ای نازنین گره بگشا 65شمارهٔ ۹۰: چه چاره است دل سر زدیده بر زده را 66شمارهٔ ۹۱: غم بود چاره حریف به غم آموخته را 67شمارهٔ ۹۲: بی درد بر کنار مریز آب دیده را 68شمارهٔ ۹۳: گرم دارد شیخ ما با خویشتن هنگامه ر ...69شمارهٔ ۹۴: برد یاد او دل غم پیشه را 70شمارهٔ ۹۵: گردد ز سیر صحرا کی حل مشکل ما 71شمارهٔ ۹۶: چون حباب از بیخودی شد کام دل حاصل ...72شمارهٔ ۹۷: زبسکه کرده مکرر ثنای واجب را 73شمارهٔ ۹۸: ره عشق است و نبود خاطر خرسند باب ا ...74شمارهٔ ۹۹: از فلک هرگز نخواهم آرزوی خویش را 75شمارهٔ ۱۰۰: نماید جلوهٔ عکسش ز بس بیتاب دریا ...76شمارهٔ ۱۰۱: بزم عشق است و قدح کام نهنگ است ای ...77شمارهٔ ۱۰۲: همچو گل تنها همین نبود صفا حسن تر ...78شمارهٔ ۱۰۳: نگه بر چهره نتوان کرد آن ترک شراب ...79شمارهٔ ۱۰۴: از عکس تو شد گرم طپش تا دل دریا 80شمارهٔ ۱۰۵: چشم او آشیانهٔ دل ما 81شمارهٔ ۱۰۶: به عرش عزتم جا داده است اقبال خوا ...82شمارهٔ ۱۰۷: به نیروی محبت در کنار آرم میانش ر ...83شمارهٔ ۱۰۸: آهم گشود تا پر پرواز در هوا 84شمارهٔ ۱۰۹: ز دست درد مجنون مشربان را در بیاب ...85شمارهٔ ۱۱۰: آید صدای نالهٔ دل از نگاه ما 86شمارهٔ ۱۱۱: مگر بگذشت دل آزرده ای با درد ازین ...87شمارهٔ ۱۱۲: اینقدر در کشتن من سخت استادن چرا 88شمارهٔ ۱۱۳: قضا چون باعث ایجاد شد آب و گل ما ...89شمارهٔ ۱۱۴: می دهد طرز نگاهت یاد می نوشی مرا 90شمارهٔ ۱۱۵: ترسم که خراشد تن نازک بدنم را 91شمارهٔ ۱۱۶: سخت پر شد در غم عشقت تن محزون ما 92شمارهٔ ۱۱۷: ساخت هر کس از توکل تکیه گاه خویش ...93شمارهٔ ۱۱۸: دارد همیشه عشق سخن ناتوان مرا 94شمارهٔ ۱۱۹: از ترک آرزو بفزاید کمال ما 95شمارهٔ ۱۲۰: بی طلب آورد مستی دوش دلدار مرا 96شمارهٔ ۱۲۱: مه من چون دهد عرض صفای پیکر خود ر ...97شمارهٔ ۱۲۲: منع نتوان کرد از بی طاقتی سیماب ر ...98شمارهٔ ۱۲۳: ز بس دیوانگی کردم بیاد روی او شبه ...99شمارهٔ ۱۲۴: بپوش از دیدهٔ نامحرم شهوت عبادت ر ...100شمارهٔ ۱۲۵: می کنم در سینه پنهان آه درد آلود ...101شمارهٔ ۱۲۶: بود دو نرگس آن شوخ بی تحاشی ما 102شمارهٔ ۱۲۷: چه جان باشد به پیش چشم او دلهای س ...103شمارهٔ ۱۲۸: پیچ و تاب غم فزاید انبساط مرد را 104شمارهٔ ۱۲۹: به رویم دیدهٔ حیران در فیضی گشود ...105شمارهٔ ۱۳۰: نمی دانم چرا با من به حکم بدگمانی ...106شمارهٔ ۱۳۱: نباشد مامنی چون پیکر ما عشق سرکش ...107شمارهٔ ۱۳۲: آتش به جان فکنده رخت آفتاب را 108شمارهٔ ۱۳۳: آب شد دریا ز شرم دیدهٔ گریان ما 109شمارهٔ ۱۳۴: بر نمی تابید شرم او حضور شمع را 110شمارهٔ ۱۳۵: ‏ چنان کز شهد و شکر نقل نوشین می ...111شمارهٔ ۱۳۶: دل ندارد تاب صحبت های نامانوس را 112شمارهٔ ۱۳۷: نادیدن جمال تو مشکل بود مرا 113شمارهٔ ۱۳۸: باز مستی کرده خون آشام چشمان ترا 114شمارهٔ ۱۳۹: شب خیالم به خواب دید ترا 115شمارهٔ ۱۴۰: آه از بیداد چرخ دون که گردید از ج ...116شمارهٔ ۱۴۱: چشم وحدت بین چو بگشاییم ما همچون ...117شمارهٔ ۱۴۲: شد از یاد گل رویی دلم حسرت نصیب ا ...118شمارهٔ ۱۴۳: رشک آیدم به عشق خداداد عندلیب 119شمارهٔ ۱۴۴: شب هجراست و دستم دشمن پیراهن ست ا ...120شمارهٔ ۱۴۵: مگر آئینه عکس تو شد جام شراب امشب 121شمارهٔ ۱۴۶: هست هر حرف تو شکر را جواب 122شمارهٔ ۱۴۷: در خاک مرا ز آتش دل گشت بدن آب 123شمارهٔ ۱۴۸: در تن ز بسکه بی تو مرا یافت راه ت ...124شمارهٔ ۱۴۹: افتاد عکس عارضت ای مه جبین در آب 125شمارهٔ ۱۵۰: تا هوای اوست دل را در قفس همچون ح ...126شمارهٔ ۱۵۱: فصل خزان رویم به سیر کنار آب 127شمارهٔ ۱۵۲: ز سرو یار که در برکشیده ام امشب 128شمارهٔ ۱۵۳: زور شور گریه ای می شد به خواب 129شمارهٔ ۱۵۴: خیال غنچهٔ لعلی چو هوشم در سر است ...130شمارهٔ ۱۵۵: به جام می لبی کرد آشنا جانانه ام ...131شمارهٔ ۱۵۶: از تف آه من بسان حباب 132شمارهٔ ۱۵۷: احمد مرسل که عالم جمله در تسخیر ا ...133شمارهٔ ۱۵۸: زهر چشم آلوده بود این باده کاندر ...134شمارهٔ ۱۵۹: مست و بیخود شوخ من افتاده است 135شمارهٔ ۱۶۰: دل هجران زده از سیر گلستان سیر اس ...136شمارهٔ ۱۶۱: آبی ز دانهٔ عنب ای دل چشیدنی است 137شمارهٔ ۱۶۲: ترا کاری بجز جور و جفا نیست 138شمارهٔ ۱۶۳: رخ نمودی و جهانی به تماشا برخاست 139شمارهٔ ۱۶۴: خون خوردن اینقدر پی تحصیل مال چیس ...140شمارهٔ ۱۶۵: زدل جز عجز و زاری خوشنما نیست 141شمارهٔ ۱۶۶: با اشک تا ز دیده به رویم چکیده اس ...142شمارهٔ ۱۶۷: دارد حیات، عالمی و جان پدید نیست 143شمارهٔ ۱۶۸: هر نالهٔ دل من آواز دلگشایی است 144شمارهٔ ۱۶۹: نه همین رشک رخ و زلفش گل و سنبل گ ...145شمارهٔ ۱۷۰: موسم جوش گل و نسترن است 146شمارهٔ ۱۷۱: خط پشت لب میگون تو عنوان گل است 147شمارهٔ ۱۷۲: گر بخرامد، نسیم خلد برین است 148شمارهٔ ۱۷۳: از دور عشقباز ترا می توان شناخت 149شمارهٔ ۱۷۴: بی زبانی روز محشر عذرخواه ما بس ا ...150شمارهٔ ۱۷۵: آنکه میخانه ز انداز نگاهش طرح است 151شمارهٔ ۱۷۶: رفتن زخود به دشت جنون هادی من است 152شمارهٔ ۱۷۷: آرامم از خط تو رمیدن گرفته است 153شمارهٔ ۱۷۸: راه عشق است اینکه در هر گام صد جا ...154شمارهٔ ۱۷۹: دارم سری که سرخوش صهبای بیخودیست 155شمارهٔ ۱۸۰: سررشتهٔ امل همه ای دل به دست تست 156شمارهٔ ۱۸۱: لخت دل دور از تو امشب در گلوی غنچ ...157شمارهٔ ۱۸۲: دل ز پهلوی تن خاکی است گر بیدار ن ...158شمارهٔ ۱۸۳: عنوان:تیره باطنها پهلوی دل افسرده ...159شمارهٔ ۱۸۴: جان اسیر تست تا تیغت به خونم مایل ...160شمارهٔ ۱۸۵: چون نیاساید دل از هجر بتان در زیر ...161شمارهٔ ۱۸۶: بسکه گرد کلفتش بسته است راه از شش ...162شمارهٔ ۱۸۷: گل در چمن چو عارض او دلفریب نیست 163شمارهٔ ۱۸۸: از صفای خاطر ما هیچکس آگاه نیست 164شمارهٔ ۱۸۹: دیده از فیض تو پریخانه شده است 165شمارهٔ ۱۹۰: بی تو دل را سیر گلشن باعث آرام نی ...166شمارهٔ ۱۹۱: از باده غنچهٔ دل آن سیمبر شکفت 167شمارهٔ ۱۹۲: مایه ای از خون دل و زگریه سامانی ...168شمارهٔ ۱۹۳: عشق آنجا کز پی ایجاد عالم رنگ ریخ ...169شمارهٔ ۱۹۴: در جهان بی اعتباری اعتبار عاشقی ا ...170شمارهٔ ۱۹۵: ببازد غنچه رنگ از خجلت لعل قدح نو ...171شمارهٔ ۱۹۶: محتسب امشب سبوی باده ام را پاک ری ...172شمارهٔ ۱۹۷: دل را گشاد کار ز فیض دماغ ماست 173شمارهٔ ۱۹۸: بوالهوس را راز عشق او نهفتن رسم ن ...174شمارهٔ ۱۹۹: تا هوای شمع رویت در سر پروانه است 175شمارهٔ ۲۰۰: همتم تا دست پر زور هوس پیچیده است 176شمارهٔ ۲۰۱: بسکه رنگین جلوه از لخت دل شیدای م ...177شمارهٔ ۲۰۲: دل و ستم ز کار افتاد از پرکاری چش ...178شمارهٔ ۲۰۳: هر کس محروم از جوانی است 179شمارهٔ ۲۰۴: از گفتگو اشاره به دل آشناتر است 180شمارهٔ ۲۰۵: شوخ و شنگی چون بت طناز من عالم ند ...181شمارهٔ ۲۰۶: با بال شوق در چمن قدس طایر است 182شمارهٔ ۲۰۷: دل که بزم عشقبازی را بسامان چیده ...183شمارهٔ ۲۰۸: بزم ارباب ریا را ساغری در کار نیس ...184شمارهٔ ۲۰۹: در زنگ ابر هر قدر آیینه هواست 185شمارهٔ ۲۱۰: شکست رنگ نگارم شد از شراب درست 186شمارهٔ ۲۱۱: یاد ایامی که جوش گل دلم را شاد دا ...187شمارهٔ ۲۱۲: مهربانیهای پنهان را مزاج کاین ازو ...188شمارهٔ ۲۱۳: بی او هجوم غم دل بی کینه را شکست 189شمارهٔ ۲۱۴: باغ خوش از سبزه و ز سنبل از آنهم ...190شمارهٔ ۲۱۵: ذوق درویشی ام از عالم اسباب بس اس ...191شمارهٔ ۲۱۶: خط آزادی است دل را خط مرغوب لبت 192شمارهٔ ۲۱۷: در حقیقت مقصد جسم و مراد دل یکی ا ...193شمارهٔ ۲۱۸: هر کرا دل بی غبار کینه است 194شمارهٔ ۲۱۹: حسن حیرت آفرینش جلوه پیرایی گرفت 195شمارهٔ ۲۲۰: پرده از کار تو بی باکی صهبا برداش ...196شمارهٔ ۲۲۱: برای منصب خاشاک روبی نجف است 197شمارهٔ ۲۲۲: لب چو مینا بگشود انجمنی خندان ساخ ...198شمارهٔ ۲۲۳: می کند چشم تو تا بیخود ز ساغر گشت ...199شمارهٔ ۲۲۴: دشمن جان و تنش تاج زر است 200شمارهٔ ۲۲۵: اضطرابم آتش رخسار او را دامن است 201شمارهٔ ۲۲۶: هر دلی آیینه دار صورت اندیشه ای ا ...202شمارهٔ ۲۲۷: وارستگی از خویش ترا رهبر فیض است 203شمارهٔ ۲۲۸: دل که کارش با کریم افتاده در فرخن ...204شمارهٔ ۲۲۹: صفای پیکرت آئینه دار مهتاب است 205شمارهٔ ۲۳۰: بیا که موسم جوش بهار ییلاق است 206شمارهٔ ۲۳۱: ز وانمود پریشانی ام چو گل عار است 207شمارهٔ ۲۳۲: حقپرستی پیش ما ترک تمنا کردن است 208شمارهٔ ۲۳۳: طرهٔ مشکین چو جانان دسته بست 209شمارهٔ ۲۳۴: بسکه سر در صیدگاهش بر زمین افتاده ...210شمارهٔ ۲۳۵: در توبه کوش، توبه حصار سلامت است 211شمارهٔ ۲۳۶: هیچ اثر از پختگی ها با زبان معلوم ...212شمارهٔ ۲۳۷: دل که از بالای چشمت در گناه افتاد ...213شمارهٔ ۲۳۸: تا سر ما کشتگان آن تندخو بر کف گر ...214شمارهٔ ۲۳۹: نهادی بر دلم ای نازنین دست 215شمارهٔ ۲۴۰: از رفتنش به خاک چمن تا کمر نشست 216شمارهٔ ۲۴۱: غافل از حق گر باو شد جام می هشیار ...217شمارهٔ ۲۴۲: مانده در جهل مرکب آنکه لوحش ساده ...218شمارهٔ ۲۴۳: هست آنچه از زبان تو بیگانه نام ما ...219شمارهٔ ۲۴۴: نه همین نرگس زچشم می پرستش جام یا ...220شمارهٔ ۲۴۵: جان چیست؟ عمر من که نیارم از آن گ ...221شمارهٔ ۲۴۶: همتم کم نتواند برداشت 222شمارهٔ ۲۴۷: گلشن در این بهار نه تنها شکفته اس ...223شمارهٔ ۲۴۸: گرنه اشک از دیده در هجران یار افت ...224شمارهٔ ۲۴۹: قبای پاره نصیبش زچرخ مینایی است 225شمارهٔ ۲۵۰: شد شباب و جسم غم فرسوده با ما مان ...226شمارهٔ ۲۵۱: سرتاسر آفاق به فرمان خط اوست 227شمارهٔ ۲۵۲: دور از تو هر لبی که می ناب خورده ...228شمارهٔ ۲۵۳: دل به غیر از باده زار و ناتوان اف ...229شمارهٔ ۲۵۴: چشمت که ز خون ما شرابی است 230شمارهٔ ۲۵۵: همین نه لاله به داغ تو ای سمنبر س ...231شمارهٔ ۲۵۶: همین نه لعل ترا معجز دم عیساست 232شمارهٔ ۲۵۷: در تماشای رخت تاب و توان از ما نی ...233شمارهٔ ۲۵۸: هر غنچه به گلشن دل مأیوس بهار است 234شمارهٔ ۲۵۹: باز در جیب و کنارم همه خون ریخته ...235شمارهٔ ۲۶۰: تا تو رفتی صحن گلشن کشت آفت دیده ...236شمارهٔ ۲۶۱: کوکب به فلک زآتش پنهان که جسته اس ...237شمارهٔ ۲۶۲: چسبیده بهم گرچه لب از شهد نکاتت 238شمارهٔ ۲۶۳: چه دور گر به زبان تو دل موافق نیس ...239شمارهٔ ۲۶۴: سوختن شمع شبستان زمن آموخته است 240شمارهٔ ۲۶۵: به چشم اهل دل آن اشک اعتبار نداشت 241شمارهٔ ۲۶۶: زان لب که نوشداروی جانهای خسته اس ...242شمارهٔ ۲۶۷: اشک حسرت روشنی افزای چشم تر بس اس ...243شمارهٔ ۲۶۸: از روی نو خط تو دل زار من شکفت 244شمارهٔ ۲۶۹: تنها نه قلب دل نگه او شکسته است 245شمارهٔ ۲۷۰: پیوسته ذوق باده چو خون در دل من ا ...246شمارهٔ ۲۷۱: درویشیم به حشمت دارا برابر است 247شمارهٔ ۲۷۲: دل افروخته را آفت افسردن نیست 248شمارهٔ ۲۷۳: این ماه چارده که ترا در برابر است 249شمارهٔ ۲۷۴: رهزن دین و دلم آن نرگس جادو بس اس ...250شمارهٔ ۲۷۵: هر که او با قامت خم گشته غافل خفت ...251شمارهٔ ۲۷۶: کوکب بخت سیه روزان مدام افسرده اس ...252شمارهٔ ۲۷۷: لعلت مرا به کام دل آب حیات ریخت 253شمارهٔ ۲۷۸: تا نقاب از عارض آن سرو چمن پیرا گ ...254شمارهٔ ۲۷۹: خامشی با وضع شوخ آن صنم پیوسته اس ...255شمارهٔ ۲۸۰: صبحدم خار چمن دامان آن دلجو گرفت 256شمارهٔ ۲۸۱: هیچگه بی پیچ و تاب این جسم غم فرس ...257شمارهٔ ۲۸۲: خوش است بوسه بر آن لعل خط دمیده خ ...258شمارهٔ ۲۸۳: به آب و تاب حسنش عشقباز است 259شمارهٔ ۲۸۴: تا چمن از جلوه ات رشک جنان گردیده ...260شمارهٔ ۲۸۵: رفتن از خویش به یادش سفر مردان اس ...261شمارهٔ ۲۸۶: چرخ خاکستری از آتش سودای من است 262شمارهٔ ۲۸۷: شد دعای ناتوانان تا اجابت گاه راس ...263شمارهٔ ۲۸۸: از آن، شکفتگی ای بی تو گل به باغ ...264شمارهٔ ۲۸۹: چرخ را از تو نکو روی تری یاد کجاس ...265شمارهٔ ۲۹۰: فتاد تا دلم آن مست شوخ و شنگ شکست 266شمارهٔ ۲۹۱: از سیه مستی ندانم گل چه و گلشن کج ...267شمارهٔ ۲۹۲: دختر رز خلف سلسلهٔ بیهوشی است 268شمارهٔ ۲۹۳: جوش اشکم از شفق بر آسمان خوناب ری ...269شمارهٔ ۲۹۴: همین نه مصرع موزون تراقد دلجوست 270شمارهٔ ۲۹۵: با اسیران نازها امروز زنجیر تو دا ...271شمارهٔ ۲۹۶: در دیاری که دلم عاشقی آموخته بود 272شمارهٔ ۲۹۷: شکرین لعل او مکیدهٔ ماست 273شمارهٔ ۲۹۸: دیار غربتم آنجا بود که انجمن است 274شمارهٔ ۲۹۹: بیدلی را که گلشن داغ و چمن هامون ...275شمارهٔ ۳۰۰: زبان تیغ تو در حشر عذرخواه من است 276شمارهٔ ۳۰۱: می تواند در نظر نقش خیال یار بست 277شمارهٔ ۳۰۲: آرام تو نشانهٔ هواداران دل است 278شمارهٔ ۳۰۳: از سوز سینه مغز سرم در گرفته است 279شمارهٔ ۳۰۴: مهی که مهر رخش در ضمیر ما گرم است 280شمارهٔ ۳۰۵: عالم آب است جام می زدست ما شکست 281شمارهٔ ۳۰۶: آنچه هرگز محرم گوشت نشد داد من اس ...282شمارهٔ ۳۰۷: سرمهٔ گردون به چشمم گرد راهی بیش ...283شمارهٔ ۳۰۸: دور از تو درونم همه باغ از گل داغ ...284شمارهٔ ۳۰۹: دل گرفتار است تا گردآور سیم و زر ...285شمارهٔ ۳۱۰: دلم چو کام هوس زان دو ناب گرفت 286شمارهٔ ۳۱۱: بر آفتاب عارض او خال مشکبوست 287شمارهٔ ۳۱۲: پیش اهل دل دهان خنده زخم تن بس اس ...288شمارهٔ ۳۱۳: جنس آسایش متاع کشور بیگانگی است 289شمارهٔ ۳۱۴: محفل صهباپرستان بی نوای ساز نیست 290شمارهٔ ۳۱۵: تا کمان ابروش از چرب نرمی دلکش اس ...291شمارهٔ ۳۱۶: در مشربی که مسلک و منزل برابر است 292شمارهٔ ۳۱۷: آسوده دلی که بی قرار است 293شمارهٔ ۳۱۸: نیست چشم همتم برابر نیسان چون صدف 294شمارهٔ ۳۱۹: تا کام خواهش از می بی غش گرفته اس ...295شمارهٔ ۳۲۰: نخل را باد خزان تنها نه عریان کرد ...296شمارهٔ ۳۲۱: آشوب جهان فتنهٔ ایام همین است 297شمارهٔ ۳۲۲: تویی که موج می ناب ارغوان لب تست 298شمارهٔ ۳۲۳: شاهد اقبال در آغوش رندان خفته است 299شمارهٔ ۳۲۴: بی لب لعلش کباب در نمک خوابیده ای ...300شمارهٔ ۳۲۵: تب و تاب جگر از شعله رخسارهٔ اوست 301شمارهٔ ۳۲۶: چو با تو کار دل ای ماهپاره افتاده ...302شمارهٔ ۳۲۷: حسن رخسار تو موقوف شراب ناب نیست 303شمارهٔ ۳۲۸: برخاک آنچه از مژهٔ ما چکیده است 304شمارهٔ ۳۲۹: از لقای مه تسلی دیدهٔ مهجور نیست 305شمارهٔ ۳۳۰: زاهد از دنیا پی تحصیل سیم و زر گذ ...306شمارهٔ ۳۳۱: خلوت تن از فروغ جوهر جان روشن است 307شمارهٔ ۳۳۲: لعل میگون تو تا غارتگر هوش من است 308شمارهٔ ۳۳۳: بیخود صهبای حیرت باش می نوشی بس ا ...309شمارهٔ ۳۳۴: از موج چین، جبین هر آن کس که ساده ...310شمارهٔ ۳۳۵: ناخنی گر می زند بر دل نوای سازهاس ...311شمارهٔ ۳۳۶: کم گرفتن عشق را بسیار کافر نعمتی ...312شمارهٔ ۳۳۷: آرام در مقام رضای خدا گرفت 313شمارهٔ ۳۳۸: کام دو جهان در قدم زاری دلهاست 314شمارهٔ ۳۳۹: آنکه از داغ فراقت جگرش سوخته است 315شمارهٔ ۳۴۰: رفتی و حال دل از بسیاری غم درهم ا ...316شمارهٔ ۳۴۱: زبان که منصب او پادشاهی سخن است 317شمارهٔ ۳۴۲: خون دل تا شراب احمر ماست 318شمارهٔ ۳۴۳: مهربانی با خلایق پاسبان دولت است 319شمارهٔ ۳۴۴: قسمت هر کس زنعمت خانه اش پیمانه ا ...320شمارهٔ ۳۴۵: سرگرانی زلف جانان با خط شبرنگ داش ...321شمارهٔ ۳۴۶: دست در کار زن آخر نه ترا کاری هست 322شمارهٔ ۳۴۷: در حریمش دل و جان باخته می باید ر ...323شمارهٔ ۳۴۸: در غمت بی طاقتی سیماب آسا جان ماس ...324شمارهٔ ۳۴۹: هر کجا می نیست گر گلشن بود غمخانه ...325شمارهٔ ۳۵۰: آن را که غباری به رخ از تربت طوس ...326شمارهٔ ۳۵۱: تنها نه در ره تو مرا شمع آه سوخت 327شمارهٔ ۳۵۲: لقمهٔ بی تلخی و زرد و بالم آرزوست 328شمارهٔ ۳۵۳: وقت خود را هر که بهر این و آن گم ...329شمارهٔ ۳۵۴: از بتان مثل تو کافر ماجرایی برنخا ...330شمارهٔ ۳۵۵: در غم شاه شهیدان زار می باید گریس ...331شمارهٔ ۳۵۶: آه کامشب محتسب آب رخ میخانه ریخت 332شمارهٔ ۳۵۷: چشم دل بگشا که جوش حسن اوست 333شمارهٔ ۳۵۸: حاجت هر که گذشت است ز حاجات رواست 334شمارهٔ ۳۵۹: کجا روم که به دردم رسید و هیچ نگف ...335شمارهٔ ۳۶۰: مه است روی تو یا آفتاب ازین دو کد ...336شمارهٔ ۳۶۱: عالم از جوش بهاران چه بسامان شده ...337شمارهٔ ۳۶۲: بهر روزی دلم غمین نیست 338شمارهٔ ۳۶۳: به عاشقان نه از امروز بر سر جنگ ا ...339شمارهٔ ۳۶۴: رقص او تنها نه گرم پیچ و تابم کرد ...340شمارهٔ ۳۶۵: هر دلی کز دست شد پابست اوست 341شمارهٔ ۳۶۶: چشم از عارض او خون جگر اندودست 342شمارهٔ ۳۶۷: غافلی کز جور خواهی شیشهٔ دلها شکس ...343شمارهٔ ۳۶۸: عاشقان را با پریشانی ست پیمانی در ...344شمارهٔ ۳۶۹: شوخ بیدادگری همچو تو در عالم نیست 345شمارهٔ ۳۷۰: به آب و رنگ حسن او چمن نیست 346شمارهٔ ۳۷۱: دوش آمد و به روز سیاهم نشاند و رف ...347شمارهٔ ۳۷۲: شمع گل بر کردهٔ نور چراغ حسن اوست 348شمارهٔ ۳۷۳: آن نور که هر ذره ازو در لمعان است 349شمارهٔ ۳۷۴: تا لبم همزبان خاموشی است 350شمارهٔ ۳۷۵: بدکاره رحمت از چه سبب چشمداشت داش ...351شمارهٔ ۳۷۶: گرداب بحر عشق مرا آشیانه ای است 352شمارهٔ ۳۷۷: ای خوش آنکس کو گلی از گلشن دل چید ...353شمارهٔ ۳۷۸: آنکه نتوان گشت قربانش پری روی من ...354شمارهٔ ۳۷۹: از شعاع روی او آفتاب درتاب است 355شمارهٔ ۳۸۰: آنکه کوه درد را بر آه بی بنیاد بس ...356شمارهٔ ۳۸۱: همچو گلبن غرق خون شد سرو آهم بی ر ...357شمارهٔ ۳۸۲: نونهال من بسی از شاخ گل رعناتر اس ...358شمارهٔ ۳۸۳: مرا خون دل از دست جانانه ای است 359شمارهٔ ۳۸۴: نبود دلی که در طلب اعتبار نیست 360شمارهٔ ۳۸۵: در عشق فتح باب دل از اضطراب هاست 361شمارهٔ ۳۸۶: ای خودآرا ترسم از پهلوی دلآزاریت 362شمارهٔ ۳۸۷: با تو در پیری دلم جویای الفت گشته ...363شمارهٔ ۳۸۸: سهل باشد دل گر آن چشم سیه دزدیده ...364شمارهٔ ۳۸۹: پیوسته عشق درصدد خودنمایی است 365شمارهٔ ۳۹۰: ابروست که بر چهرهٔ دلدار بلند است 366شمارهٔ ۳۹۱: دیدم کلاه ابروی آن کجکلاه کج 367شمارهٔ ۳۹۲: شد در آگاهی یکی صد زو دل دانا چو ...368شمارهٔ ۳۹۳: ریزد از هر حلقهٔ آن زلف عنبر بار ...369شمارهٔ ۳۹۴: دل زند پهلو به نور وادی ایمن چو ص ...370شمارهٔ ۳۹۵: با صفای سینه دایم توامانم همچو صب ...371شمارهٔ ۳۹۶: هر کس شود اسیر تو بالا بلند شوخ 372شمارهٔ ۳۹۷: نوبهار است و شد از بسکه فراوان گل ...373شمارهٔ ۳۹۸: بیشتر سرگشتگی زین چرخ پرفن می کشد 374شمارهٔ ۳۹۹: دل وارسته را پروای سیم و زر نمی ب ...375شمارهٔ ۴۰۰: شکوه عشق به پا سقف آسمان دارد 376شمارهٔ ۴۰۱: چو شوخ چشمی خود را ز روی آینه دید 377شمارهٔ ۴۰۲: شور آمد آمد صد مدعا گردد بلند 378شمارهٔ ۴۰۳: توصیف تو از بشر نیاید 379شمارهٔ ۴۰۴: جگر در تشنگی جان بخشیی کز آب می ب ...380شمارهٔ ۴۰۵: نجابت هر که با دولت چو خورشید بری ...381شمارهٔ ۴۰۶: چو دست جرأتش طرح شکار شیر می ریزد 382شمارهٔ ۴۰۷: لبت از خود شراب می طلبد 383شمارهٔ ۴۰۸: چون مصور صورت آن جان جانان می کشد 384شمارهٔ ۴۰۹: بسکه از حیرت به جا در اول رفتار م ...385شمارهٔ ۴۱۰: کسیکه رفتن ازین نشئه در نظر دارد 386شمارهٔ ۴۱۱: مشو دل تنگ چون از عارضش خط سر برو ...387شمارهٔ ۴۱۲: مهر را آن حسن سرکش گرم بیتابی کند 388شمارهٔ ۴۱۳: عبث دل از غم آن شوخ کافرکیش می پی ...389شمارهٔ ۴۱۴: با رقیبان مکن الفت به محبت سوگند 390شمارهٔ ۴۱۵: چنان ز نکهت زلفش هوا معطر شد 391شمارهٔ ۴۱۶: در کنار خویش هر کس آن برو دوش آور ...392شمارهٔ ۴۱۷: دعای صبح محرومان هم آغوش اثر خیزد 393شمارهٔ ۴۱۸: چو شمع جلوه شبها عارض جانانه می س ...394شمارهٔ ۴۱۹: دل که در او سوز عشق راه ندارد 395شمارهٔ ۴۲۰: هر شعلهٔ آهی که ز بیمار تو خیزد 396شمارهٔ ۴۲۱: آینه بی یاری سیماب بی حاصل بود 397شمارهٔ ۴۲۲: دل از ازل چو غنچه گریبان دریده بو ...398شمارهٔ ۴۲۳: در وسعتگه مشرب به رخم واکردند 399شمارهٔ ۴۲۴: نوبهار آمد و گلزار صفایی دارد 400شمارهٔ ۴۲۵: هر موج خون به سینه مرا تیغ کین زن ...401شمارهٔ ۴۲۶: روبرو گردد چو با آیینهٔ شرمین می ...402شمارهٔ ۴۲۷: آنچه با دل چشم آن ترک ستمگر می کن ...403شمارهٔ ۴۲۸: نازنینان را شکوه حسن با تمکین کند 404شمارهٔ ۴۲۹: هر گه پی بیداد غمت چنگ برآورد 405شمارهٔ ۴۳۰: باطنم را روشنی از عشق بی اندازه ش ...406شمارهٔ ۴۳۱: به مردن کی جدا عاشق از آن بی باک ...407شمارهٔ ۴۳۲: چنان از اضطرابم خوش دل آن خودکام ...408شمارهٔ ۴۳۳: کمند انداز شوخی همچو آن گیسو نمی ...409شمارهٔ ۴۳۴: بی قراران ترا تا خلعت جان داده ان ...410شمارهٔ ۴۳۵: گر سری در محفل آن چهره گلناری کشد 411شمارهٔ ۴۳۶: چه کارم بی گل روی تو گلزار جهان آ ...412شمارهٔ ۴۳۷: با زخم ما مباد کسی مرهمی کند 413شمارهٔ ۴۳۸: دل از بس سوی رخسار تو باشد 414شمارهٔ ۴۳۹: دل زجانانه می تواند باشد 415شمارهٔ ۴۴۰: فکر جمعیت مرا خاطر پریشان می کند 416شمارهٔ ۴۴۱: طپیدنها در دل می زند دلدار می آید 417شمارهٔ ۴۴۲: شب که از بیداد او دل بیخودی آهنگ ...418شمارهٔ ۴۴۳: جرأت می بین که مور ار بادهٔ بی غش ...419شمارهٔ ۴۴۴: به چشمم بی رخت مینا دل افسرده را ...420شمارهٔ ۴۴۵: گل در چمن از رشک تو آرام ندارد 421شمارهٔ ۴۴۶: غمم را واله شیرین و لیلا برنمی تا ...422شمارهٔ ۴۴۷: به ابرو الفتی پیوسته آن مژگان خم ...423شمارهٔ ۴۴۸: چون برقع مشکین ز رخ آل گشاید 424شمارهٔ ۴۴۹: به صد محنت دهان ما ز روزی بهره ور ...425شمارهٔ ۴۵۰: همچو جوهر همه تن دیدهٔ حیران کردن ...426شمارهٔ ۴۵۱: کردی چو کباب ستم عشوه گری چند 427شمارهٔ ۴۵۲: گر نباشد بزم حیرانی نظر نتوان گشو ...428شمارهٔ ۴۵۳: سر به دورانت تهی از آرزو هرگز مبا ...429شمارهٔ ۴۵۴: بگذشت نوجوانی و جسم نزار ماند 430شمارهٔ ۴۵۵: از بصیرت جوش اشکش بسکه فارغبال کر ...431شمارهٔ ۴۵۶: سرشکم بسکه پردرد از دل مهجور برخی ...432شمارهٔ ۴۵۷: چون بهار جلوهٔ شوخش چمن پرور شود 433شمارهٔ ۴۵۸: گرفتم همچو افلاطون شوی عاقل چه خو ...434شمارهٔ ۴۵۹: دل صاف من از وضع جهان کلفت نمی گی ...435شمارهٔ ۴۶۰: چنان فکر میان نازک او لاغرم دارد 436شمارهٔ ۴۶۱: نقشبندان زآب و رنگ و گل چو تصویرش ...437شمارهٔ ۴۶۲: گریهٔ مستی شگون دارد حریفان سر کن ...438شمارهٔ ۴۶۳: در هر شکنی آهم لختی زجگر دارد 439شمارهٔ ۴۶۴: دل از عشق مجازی کی مرا مسرور می گ ...440شمارهٔ ۴۶۵: هر کس ز تو چشم کام دارد 441شمارهٔ ۴۶۶: چشم خودبینی که مست جام زیبایی بود 442شمارهٔ ۴۶۷: در شب هجران که یادت طاقت از من می ...443شمارهٔ ۴۶۸: به گردون آفتاب چون گرد دامن افشان ...444شمارهٔ ۴۶۹: دلم در رقص مانند شرر از ساز می آی ...445شمارهٔ ۴۷۰: رفتی و دل در طپش چون طایر بی بال ...446شمارهٔ ۴۷۱: شب که عریان به بر آن شوخ قدح نوشم ...447شمارهٔ ۴۷۲: آنانکه جام مهر تو بر سر کشیده اند 448شمارهٔ ۴۷۳: از باغ رفت و گل خون دایم به جام د ...449شمارهٔ ۴۷۴: اگر در گریه خودداری کنم چشمم خطر ...450شمارهٔ ۴۷۵: طول زلفت کم زقامت نیست گر سنجی بگ ...451شمارهٔ ۴۷۶: بی تو اخگر در درونم از جگر پرکاله ...452شمارهٔ ۴۷۷: تو آفت دل و جان نزار خواهی شد 453شمارهٔ ۴۷۸: در این صحرا به گوشم شور محزونی نم ...454شمارهٔ ۴۷۹: سراپا را چو در رخت زمردفام می پیچ ...455شمارهٔ ۴۸۰: امشب زمی چو مجلس دلدار گرم شد 456شمارهٔ ۴۸۱: آنانکه میل وصل تو خود کام می کنند 457شمارهٔ ۴۸۲: ترک همره رهنمای کوی ماه من بود 458شمارهٔ ۴۸۳: آه تا برخاست از دل اشک غلطان می ش ...459شمارهٔ ۴۸۴: چو یادم ابروی آن ماه عالمگیر می آ ...460شمارهٔ ۴۸۵: ز بس تمکین تکلم بر لبش اسرار را م ...461شمارهٔ ۴۸۶: حسن صوتی آتش افروز دل من می شود 462شمارهٔ ۴۸۷: ز تیغ ناز خون خلق بیرحمانه می ریز ...463شمارهٔ ۴۸۸: جان آزاد گرفتار تن زار بماند 464شمارهٔ ۴۸۹: زفریادم نه بیجا کوهسار آهنگ بردار ...465شمارهٔ ۴۹۰: سهی سروی که رفتارش ز دل خوناب می ...466شمارهٔ ۴۹۱: عیب نخوت در لباس فقر عریان تر شود 467شمارهٔ ۴۹۲: پیش از آن دم که قضا در پی ایجادم ...468شمارهٔ ۴۹۳: دل مرا در پیری از قهر الهی می تپد 469شمارهٔ ۴۹۴: چو مست باده رخ از روزنی برون آرد 470شمارهٔ ۴۹۵: دل به زخم خنجر احسان کس بسمل نشد 471شمارهٔ ۴۹۶: میان او که در اندیشه در نمی آید 472شمارهٔ ۴۹۷: چو زلفت بیدلان را در پی تسخیر می ...473شمارهٔ ۴۹۸: عشقم غلام خویش ز بخت سعید کرد 474شمارهٔ ۴۹۹: بیدلی کو واله دیدار آن طناز ماند 475شمارهٔ ۵۰۰: زبزم غیر در ظاهر چه شد گر یار برگ ...476شمارهٔ ۵۰۱: آه از لب چون شکر خوبان سمرقند 477شمارهٔ ۵۰۲: نسبتی باشد بتان هند را با پان هند 478شمارهٔ ۵۰۳: مانع سوز دل خستگی آزرم شود 479شمارهٔ ۵۰۴: زاضطراب چو موج سراب آب نخورد 480شمارهٔ ۵۰۵: زمین ز بار غم ما همین نه در ماند 481شمارهٔ ۵۰۶: شعلهٔ رخسار او تا شمع بزم باده بو ...482شمارهٔ ۵۰۷: خصم چون گردید عاجز بردباری پیشه ک ...483شمارهٔ ۵۰۸: بهر دنیا بودنت غمگین زنادانی بود 484شمارهٔ ۵۰۹: من که در سیر گلم بیخودی مل باشد 485شمارهٔ ۵۱۰: با شوخی چنان به کنارم نشسته ماند 486شمارهٔ ۵۱۱: بزم عیشم یک نفس بی جلوهٔ خوبان مب ...487شمارهٔ ۵۱۲: تا نفس باشد ستون خیمهٔ تن چون حبا ...488شمارهٔ ۵۱۳: اهل عالم جب به سوز عشق دل افسرده ...489شمارهٔ ۵۱۴: پای بر آسودگان خواب راحت می زند 490شمارهٔ ۵۱۵: دل آشفتهٔ من کی دماغ گلستان دارد 491شمارهٔ ۵۱۶: آنکه چون جامی خورد آتش به بزمی در ...492شمارهٔ ۵۱۷: دلی که نیست حزین شادمان نمی باشد 493شمارهٔ ۵۱۸: فلک تیغ ستم کی از من مهجور بردارد ...494شمارهٔ ۵۱۹: دلم هر گاه احرام طواف یار می بندد 495شمارهٔ ۵۲۰: غنچه از نسبت لعل تو نزاکت دارد 496شمارهٔ ۵۲۱: بی رخت گل در چمن آشفتگی ها می کند 497شمارهٔ ۵۲۲: خلعت بی طمعی زیب هنرور باشد 498شمارهٔ ۵۲۳: پا ز سر در ره شوقش چو شرر باید کر ...499شمارهٔ ۵۲۴: تا قامتش به سیر چمن شد ز جا بلند 500شمارهٔ ۵۲۵: ترک دنیا باعث نیکویی حال تو شد 501شمارهٔ ۵۲۶: زلف مشکین تو سرمایهٔ سودا باشد 502شمارهٔ ۵۲۷: به معشوقی سزاوار است حسنی گو ادا ...503شمارهٔ ۵۲۸: آنانکه رو به خلوت آن دلربا کنند 504شمارهٔ ۵۲۹: ماه من از بام قصر امروز چون سر بر ...505شمارهٔ ۵۳۰: گر صبا با نکهت زلفش سوی هامون شود 506شمارهٔ ۵۳۱: به دام عشق هر آن دل که مبتلا گردد 507شمارهٔ ۵۳۲: از رفتنت خوشی ز چمن دور می شود 508شمارهٔ ۵۳۳: اگر شه ور گدا کز مرگ دایم بر حذر ...509شمارهٔ ۵۳۴: به ره طرح چمن پیوسته رخسار تو می ...510شمارهٔ ۵۳۵: شبی که مستی باد تو در سرم باشد 511شمارهٔ ۵۳۶: در باغ چو گل برخ جانان نظر افکند 512شمارهٔ ۵۳۷: کباب خود دلم را شعلهٔ آواز او دار ...513شمارهٔ ۵۳۸: خون دلم چو از سر مژگان فرو چکید 514شمارهٔ ۵۳۹: رازها را لب خاموش نگهبان باشد 515شمارهٔ ۵۴۰: خاکساری جوشن شمشیر آفت می شود 516شمارهٔ ۵۴۱: پیش رخت مراست دل داغ داغ بند 517شمارهٔ ۵۴۲: سرو نازم چون بی گلگشت در رفتار شد 518شمارهٔ ۵۴۳: ز فیض نور معنی شام اهل دل سحر باش ...519شمارهٔ ۵۴۴: چو بیداد محبت بیش شد حاجت روا گرد ...520شمارهٔ ۵۴۵: آنچه از بوسی بر آن لبهای شیرین می ...521شمارهٔ ۵۴۶: نونهال من ز طفلی آشنا بیگانه بود 522شمارهٔ ۵۴۷: با بار آن گل رو دل بی حجاب باشد 523شمارهٔ ۵۴۸: نه تنها غنچه را کیفیت چشمش سبو بخ ...524شمارهٔ ۵۴۹: شب که یاد چشم مستش از غمم افزوده ...525شمارهٔ ۵۵۰: دولت کسی ز پهلوی حسنت هوس کند 526شمارهٔ ۵۵۱: چون نگاهی سوی من زان چشم مخمور اف ...527شمارهٔ ۵۵۲: هر که از شمشیر نازت نیم بسمل ماند ...528شمارهٔ ۵۵۳: شب که دل اندیشهٔ آن نشتر مژگان کن ...529شمارهٔ ۵۵۴: هر سحر کز روزن آن رشک پری سر می ک ...530شمارهٔ ۵۵۵: از سینه دل جدا به تپیدن نمی شود 531شمارهٔ ۵۵۶: مفت رندی است که کام از لب ساغر گی ...532شمارهٔ ۵۵۷: رخت آیینه را لبریز صاف نور می ساز ...533شمارهٔ ۵۵۸: زورآوران که پنجهٔ افلاک می برند 534شمارهٔ ۵۵۹: خامه ام گاهی به او گر نامه ای انش ...535شمارهٔ ۵۶۰: دلها بسی بر آتش حسنش سپند شد 536شمارهٔ ۵۶۱: چون به صحرا نکهت آن زلف شبگون می ...537شمارهٔ ۵۶۲: از گریه دیده ای که سفیدش نمی کنند 538شمارهٔ ۵۶۳: چون شدم از خویش ره در بزم یارم دا ...539شمارهٔ ۵۶۴: سرو من چون به سر شوخی انداز آمد 540شمارهٔ ۵۶۵: می رود ظلمت چو خورشید از کمین پید ...541شمارهٔ ۵۶۶: می توان صد عمر داد ناله و فریاد د ...542شمارهٔ ۵۶۷: شکست از جوش غم بازار رنگم ناله پی ...543شمارهٔ ۵۶۸: نه تنها بی تو رنگ از روی گل آزاد ...544شمارهٔ ۵۶۹: عاقلان موعظه را زیب ده هوش کنند 545شمارهٔ ۵۷۰: زچشمم جز سرشک لعل گون بیرون نمی آ ...546شمارهٔ ۵۷۱: لاله آسا هر که در عشق تو خون آشام ...547شمارهٔ ۵۷۲: بی تو چشمم حلقهٔ گلدام حیرانی مبا ...548شمارهٔ ۵۷۳: زفن خویش نفعی اهل فن هرگز نمی یاب ...549شمارهٔ ۵۷۴: کس به سعی از پای دل زنجیر نتواند ...550شمارهٔ ۵۷۵: بی تو دل در خوردن غم مرغ آتشخوار ...551شمارهٔ ۵۷۶: سرخی از لعل تو زایل به مکیدن نشود 552شمارهٔ ۵۷۷: زهجرت همچو خارا در تنم آتش نهان ب ...553شمارهٔ ۵۷۸: دلا ببال که روزی غبار خواهی شد 554شمارهٔ ۵۷۹: غنچه تا بگشود لب، خونین دلم آمد ب ...555شمارهٔ ۵۸۰: گل داغ سر پرشور سودا عالمی دارد 556شمارهٔ ۵۸۱: شور خندیدن گل چون به سر جوش آید 557شمارهٔ ۵۸۲: رنگ حسن گل رخان هند را چون ریختند 558شمارهٔ ۵۸۳: یاد رخسار تو تا در جیب دل گلها فش ...559شمارهٔ ۵۸۴: اشکم چون خون زدیده چکان بی تو می ...560شمارهٔ ۵۸۵: دلم را گریه بر مژگان آتش بار می آ ...561شمارهٔ ۵۸۶: در سینه آنچه این دل مایوس می کند 562شمارهٔ ۵۸۷: رفتی و نقش فنایت زیب آن کاشانه ما ...563شمارهٔ ۵۸۸: بسکه از آهم هوا امشب کدورتناک بود 564شمارهٔ ۵۸۹: زجوش ناز دندانت در نایاب را ماند 565شمارهٔ ۵۹۰: تا غنچهٔ دل بلبل گل پیرهنی شد 566شمارهٔ ۵۹۱: باز دل زآتش سودای تو درمی گیرد 567شمارهٔ ۵۹۲: شور در زیر فلک زان لعل میگون شد ب ...568شمارهٔ ۵۹۳: هر که از چشم تو کیفیت والا دارد 569شمارهٔ ۵۹۴: اسم باید که موافق بمسمی باشد 570شمارهٔ ۵۹۵: ز آهم حسن روی یار بی اندازه می گر ...571شمارهٔ ۵۹۶: خوی آن جور آشنا بیگانه از هوشم کن ...572شمارهٔ ۵۹۷: نخل بلندی است عشق داغ تو بارش بود 573شمارهٔ ۵۹۸: در فضای سینه چون شاهین یادش بر پر ...574شمارهٔ ۵۹۹: هوای او فلاطون را زخود بیگانه می ...575شمارهٔ ۶۰۰: دل غافل ز ریاضت به صفایی نرسید 576شمارهٔ ۶۰۱: آه اگر از پیش چشم آن سرو قامت بگذ ...577شمارهٔ ۶۰۲: با لب خشک آنکه در عشق تو دامن تر ...578شمارهٔ ۶۰۳: از خطش آیینهٔ عارض مکدر می شود 579شمارهٔ ۶۰۴: از آن گلگشت با غم بر سر فریاد می ...580شمارهٔ ۶۰۵: زمی حسن فرنگش چون به فکر آب و رنگ ...581شمارهٔ ۶۰۶: نه همین عشق سر و تن دل و جان را ه ...582شمارهٔ ۶۰۷: بگو به پیرمغان که شبها به روی میخ ...583شمارهٔ ۶۰۸: تنها نه چرخ بی سر و پا رقص می کند 584شمارهٔ ۶۰۹: به لقای تو هر آن دیده که روشن باش ...585شمارهٔ ۶۱۰: از سخن یک جو نه بر قدر سخن پرور ف ...586شمارهٔ ۶۱۱: بسکه گوهر بر کنارم چشم خون بالا ف ...587شمارهٔ ۶۱۲: از زمین و آسمان هرگز دلم آبی نخور ...588شمارهٔ ۶۱۳: کسی که در طلبش درد جستجو دارد 589شمارهٔ ۶۱۴: زخم دلم چو غنچه فراهم نمی شود 590شمارهٔ ۶۱۵: چو آفتاب جمال تو آشکاره شود 591شمارهٔ ۶۱۶: غنچه در صحن چمن دل را نه آسان واک ...592شمارهٔ ۶۱۷: سوار شو که جمالت یکی شود 593شمارهٔ ۶۱۸: چه کامها که قدح از تو برنمی گیرد 594شمارهٔ ۶۱۹: گل فیض از ریاض حسن زاهد چیدنی دار ...595شمارهٔ ۶۲۰: آمدی چون چشم روزن دیده بیخواب از ...596شمارهٔ ۶۲۱: پیچ و خم مو را چو آن مشکین سلاسل ...597شمارهٔ ۶۲۲: چو او در بزم ارباب هوس می رفت و م ...598شمارهٔ ۶۲۳: آشنا با عشق اگر شد عقده دل واشود 599شمارهٔ ۶۲۴: در دل، آنانکه غم یار نهان می دارن ...600شمارهٔ ۶۲۵: سالکانی که به خورشید رخت دل بستند 601شمارهٔ ۶۲۶: کامت چو در شوی به خطرها همی دهند 602شمارهٔ ۶۲۷: چو از فکر کام تو حاصل شود 603شمارهٔ ۶۲۸: هر که در عشقت ز مژگان اشک نابش می ...604شمارهٔ ۶۲۹: آنکه زلفش به دلم دست تطاول پیچد 605شمارهٔ ۶۳۰: عجزم از عشق محال است عنان تاب شود 606شمارهٔ ۶۳۱: بلبلی نیست دل خسته که نالان نشود 607شمارهٔ ۶۳۲: ز روز حشر شهید ترا چه بیم بود 608شمارهٔ ۶۳۳: چشم مخمور تو چون بازار صهبا بشکند 609شمارهٔ ۶۳۴: تا بر رخ تو زلف پریشان نمی شود 610شمارهٔ ۶۳۵: گل به آن روی نکو می ماند 611شمارهٔ ۶۳۶: رهی از خود نرفتن غیر گمراهی نمی ب ...612شمارهٔ ۶۳۷: دل به قدر عقل هر کس را اسیر غم شو ...613شمارهٔ ۶۳۸: در این زمانه خوشش باد اگر غمی دار ...614شمارهٔ ۶۳۹: زموج چین توانی ساده کردن گر جبین ...615شمارهٔ ۶۴۰: می نشاط که در جام شاه ریخته اند 616شمارهٔ ۶۴۱: فصل نوبهاران است ابر در خروش آمد 617شمارهٔ ۶۴۲: عشاق همچو دل به بر شیر خفته اند 618شمارهٔ ۶۴۳: لب تو چون نمک نوشخند خواهد شد 619شمارهٔ ۶۴۴: هر که محو جلوهٔ جانان شود، جانان ...620شمارهٔ ۶۴۵: طعن ها زاهد به عشق پاک دامن می زن ...621شمارهٔ ۶۴۶: غنچه مانند این دهن باشد 622شمارهٔ ۶۴۷: می به جام گل از آن رخسار زیبا ریخ ...623شمارهٔ ۶۴۸: بحر را چشم تر ما از نظر می افکند 624شمارهٔ ۶۴۹: به قدر دستگه پامال حب مال خواهی ش ...625شمارهٔ ۶۵۰: صید خلق اهل ریا در گوشه گیری دیده ...626شمارهٔ ۶۵۱: سوار ابلق لیل و نهار خود باشد 627شمارهٔ ۶۵۲: چو مهر دوست مرا در حریم جان تابد 628شمارهٔ ۶۵۳: آیینه با وقار تو سیماب می شود 629شمارهٔ ۶۵۴: از شور جنون هیچ کس آگاه نمی بود 630شمارهٔ ۶۵۵: اگر غبار ره یار می توانی شد 631شمارهٔ ۶۵۶: شب که حالم زغم هجر تو دیگرگون بود 632شمارهٔ ۶۵۷: سوی گلشن شو اکسیر حیاتت گر هوس با ...633شمارهٔ ۶۵۸: آن دم که باده کلفتم از سینه می بر ...634شمارهٔ ۶۵۹: خط به گرد عارضش گرد شمیم گل بود 635شمارهٔ ۶۶۰: شب که در ساغر شراب ارغوان افکنده ...636شمارهٔ ۶۶۱: دایما خون دلم زان زلف و کاکل می چ ...637شمارهٔ ۶۶۲: عیار ناقصان از فکر کامل می تواند ...638شمارهٔ ۶۶۳: غمی به خاطرم از بیش و کم نمی آید 639شمارهٔ ۶۶۴: چو انگشتان نایی دایما در رقص می آ ...640شمارهٔ ۶۶۵: تا چند رود دل پی کاری که ندارد 641شمارهٔ ۶۶۶: دست خواهش تا توان از مدعا باید کش ...642شمارهٔ ۶۶۷: لب خندان به تو ای غنچه دهن بخشیدن ...643شمارهٔ ۶۶۸: دگر بوی کبابم از دل آواره می آید 644شمارهٔ ۶۶۹: دل عاشق ز منع اشک خونین غرق خون م ...645شمارهٔ ۶۷۰: دل از مهر می و معشوقم آسان بر نمی ...646شمارهٔ ۶۷۱: هرگز از پیش نظر آن رخ رخشان نرود 647شمارهٔ ۶۷۲: به شوخی برق را راه تپش بر بال و پ ...648شمارهٔ ۶۷۳: دل را به قدر خمکده ها جوش داده ان ...649شمارهٔ ۶۷۴: تنها نه همین یارم گوش سبکی دارد 650شمارهٔ ۶۷۵: نه آسان زان سر کو عاشق بیدل برون ...651شمارهٔ ۶۷۶: نیکی به خلق چرخ زبرجد نمی کند 652شمارهٔ ۶۷۷: گر از بحرین چشمم ابر نیسان مایه و ...653شمارهٔ ۶۷۸: تا دلم هنگامهٔ مهر و وفا را گرم ک ...654شمارهٔ ۶۷۹: قهقهه خنده مرا در غم او ناله بود 655شمارهٔ ۶۸۰: با همه اعضا مرا چون ابر گریان ساخ ...656شمارهٔ ۶۸۱: اشک ما موج شراب دل بود 657شمارهٔ ۶۸۲: هر که چون صبح خودنمایی کرد 658شمارهٔ ۶۸۳: در این زمانه کسی نیست رو به من خن ...659شمارهٔ ۶۸۴: ‏ آتش آهم ز بس گلزار بی نم می شود 660شمارهٔ ۶۸۵: با چمن دوش به شوخی چه اداها می کر ...661شمارهٔ ۶۸۶: کدامین شب به خواب آن روی خندانم ن ...662شمارهٔ ۶۸۷: وای بر دیده اگر محو بدایع نشود 663شمارهٔ ۶۸۸: اشتیاقم جام می را جان تصور می کند 664شمارهٔ ۶۸۹: سخن سازی چو چشم یار در دنیا نمی ب ...665شمارهٔ ۶۹۰: قصیده ای که درآن مدح مرتضی نبود 666شمارهٔ ۶۹۱: آه ما کی در شب هجرت فلک پیما نشد 667شمارهٔ ۶۹۲: ز رنگ چهره ام بوی بهار درد می آید 668شمارهٔ ۶۹۳: چه جورها که غمت با دل تباه نکرد 669شمارهٔ ۶۹۴: از نخستم تن ز درد عشق غم فرسوده ب ...670شمارهٔ ۶۹۵: آشنا با عشق اگر شد عقدهٔ دل وا شو ...671شمارهٔ ۶۹۶: اضطرابی دارم از آرام شوخ و شنگ تر 672شمارهٔ ۶۹۷: روم از خویشتن دنبال دلدار 673شمارهٔ ۶۹۸: ای ز فیض لطف عامت گشته خون ناب شی ...674شمارهٔ ۶۹۹: فصل بهاران شده ساغر بگیر 675شمارهٔ ۷۰۰: غفل نبرده بهره ای از روزگار عمر 676شمارهٔ ۷۰۱: گرچه از موج هوا چین بر جبین دارد ...677شمارهٔ ۷۰۲: نونهالم را ز بس بگذاشت بر شوخی مد ...678شمارهٔ ۷۰۳: بی ذکر تو نیکو نبود پیشهٔ دیگر 679شمارهٔ ۷۰۴: به بیخودی شد از آن همزبان من تصوی ...680شمارهٔ ۷۰۵: می رباید خط روی لاله گونم بیشتر 681شمارهٔ ۷۰۶: گریم ز هجر آن گل رو چون سحاب وار 682شمارهٔ ۷۰۷: بی جلوهٔ روی تو نظر بسته نکوتر 683شمارهٔ ۷۰۸: از گل داغ جنون دارم بهاری در نظر 684شمارهٔ ۷۰۹: شد دل دریا کنارم ته همین از چشم ت ...685شمارهٔ ۷۱۰: اگر از سوز عشقت سوخت دل دیوانه ای ...686شمارهٔ ۷۱۱: پای هر نخلی که بوسیدم به دوران به ...687شمارهٔ ۷۱۲: باشد ارباب رعونت را ز بی مغزی غرو ...688شمارهٔ ۷۱۳: کار دنیا فکر ای دانا ندارد اینقدر 689شمارهٔ ۷۱۴: نباشد غیر عشق نیکوانم پیشهٔ دیگر 690شمارهٔ ۷۱۵: آب از گداز دل نخورد سرو آه اگر 691شمارهٔ ۷۱۶: از ازل بی وحشتی نبود دل ما را قرا ...692شمارهٔ ۷۱۷: رفت می نوشیم ز یاد آخر 693شمارهٔ ۷۱۸: نیست جز افغان مرا در بزم آن مکار ...694شمارهٔ ۷۱۹: به فکر نام مباش اینقدر همین زنهار 695شمارهٔ ۷۲۰: چون شود محو از دل خاکی سرشت ما غب ...696شمارهٔ ۷۲۱: یادش از شوخی به دل ما را نمی گیرد ...697شمارهٔ ۷۲۲: گذشتم از سر عشقت من و خیال دگر 698شمارهٔ ۷۲۳: آمدی مستانه و گل گل طرب دارد بهار 699شمارهٔ ۷۲۴: دلم از هجر تو خون است امروز 700شمارهٔ ۷۲۵: عمر رفت و هست ذوق آن بر و دوشم هن ...701شمارهٔ ۷۲۶: چشم آینه پرآب است از مثال من هنوز 702شمارهٔ ۷۲۷: دل عاشق زفغان سیر نگردد هرگز 703شمارهٔ ۷۲۸: صبح شد ساقی همان مستی شب دارم هنو ...704شمارهٔ ۷۲۹: شد از نگاه که آشفته یار ما امروز 705شمارهٔ ۷۳۰: مردم و مهر ترا در دل نهان دارم هن ...706شمارهٔ ۷۳۱: در دامن دل اشک ز مژگان تر انداز 707شمارهٔ ۷۳۲: نوبهار آمد هوا آیینه پرواز است با ...708شمارهٔ ۷۳۳: فریاد چقدرها خورد افسوس بر امروز 709شمارهٔ ۷۳۴: مستان پی گلگشت چمن می رسد امروز 710شمارهٔ ۷۳۵: به سیر باغ خرامان شد آن نگار امرو ...711شمارهٔ ۷۳۶: غیر از ایام وصال بت دلخواه مپرس 712شمارهٔ ۷۳۷: معنیی گر هست با رند می آشام است و ...713شمارهٔ ۷۳۸: ز لب به سینه عبث نیست ترکناز نفس 714شمارهٔ ۷۳۹: غنچه از دلبستگی گردیده پنهان در ل ...715شمارهٔ ۷۴۰: به رنگ شمع بگدازد ز سوز سینه ام ت ...716شمارهٔ ۷۴۱: بی تو ساغر لخت دل چون لاله دارد د ...717شمارهٔ ۷۴۲: با صدانداز نشست آن بت رعنا در پیش 718شمارهٔ ۷۴۳: می مکد خون دلم را غنچه عنابی اش 719شمارهٔ ۷۴۴: طراوت دارد از بس نوبهار حسن سرشار ...720شمارهٔ ۷۴۵: سرشته اند ز فیض هوای صبح تنش 721شمارهٔ ۷۴۶: تا یاد ترا کرده دلم راهبر خویش 722شمارهٔ ۷۴۷: هر قدر غم بیند از گردون بود دانا ...723شمارهٔ ۷۴۸: ز حیرت ماند در بند چکیدن گوهر کوش ...724شمارهٔ ۷۴۹: ندارد بیش ازین دل طاقت صهبای پر ز ...725شمارهٔ ۷۵۰: نشست و کان کیفیت ازو شد بزم رنگین ...726شمارهٔ ۷۵۱: در بند پاس خاطر غیر اینقدر مباش 727شمارهٔ ۷۵۲: حسن معنی را وی بینا ز نادیدن به خ ...728شمارهٔ ۷۵۳: به گلزاری که در رفتار آید سرو موز ...729شمارهٔ ۷۵۴: چنان کز قهر او مانند صهبا آب شد آ ...730شمارهٔ ۷۵۵: دل به عشق از بستگی وا می شود غمگی ...731شمارهٔ ۷۵۶: از یاد که گردید دلت مسکن آتش 732شمارهٔ ۷۵۷: به وادیی که کند تیغ عشق تسخیرش 733شمارهٔ ۷۵۸: ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک س ...734شمارهٔ ۷۵۹: شکاریی که دلم گشته است نخجیرش 735شمارهٔ ۷۶۰: هرگز صدا نبرده در این بزم ره به گ ...736شمارهٔ ۷۶۱: ای دل هم آرمیده و هم می رمیده باش ...737شمارهٔ ۷۶۲: زل بند چاشنی باشد حلاوت از لبش 738شمارهٔ ۷۶۳: خوشا جوش بهار تبت و دامان کهسارش 739شمارهٔ ۷۶۴: بتی که برده دلم زلف عنبر بویش 740شمارهٔ ۷۶۵: از آن چون آب در گلها بود آهسته رف ...741شمارهٔ ۷۶۶: در بزم می چو آمده ای بی حجاب باش 742شمارهٔ ۷۶۷: سبزه پامال شد از نرمی خویش 743شمارهٔ ۷۶۸: بود لبریز صهبای لطافت ساغر نگش 744شمارهٔ ۷۶۹: یار مست است امشب و من کامرانم از ...745شمارهٔ ۷۷۰: بهره از یاری یاری نیستش 746شمارهٔ ۷۷۱: گیرم غم تو و دل خونین دهم عوض 747شمارهٔ ۷۷۲: نوبهار آمد خرامان دوش بر دوش نشاط 748شمارهٔ ۷۷۳: تنها نه تنگنای دلم شد خراب خط 749شمارهٔ ۷۷۴: هرگز نیامده است و نیاید ز ما غلط 750شمارهٔ ۷۷۵: چو بیند آن عذار لاله گون شمع 751شمارهٔ ۷۷۶: غیر از دلم که بی تو در او گشته دا ...752شمارهٔ ۷۷۷: بود از سوز دلم هر قطره خون در تن ...753شمارهٔ ۷۷۸: میستاند باج از صرصر نگاه تند خلق 754شمارهٔ ۷۷۹: هر سبزه سراپای زبانست در این باغ 755شمارهٔ ۷۸۰: گر نیست آفتاب برین در کمین برف 756شمارهٔ ۷۸۱: ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف 757شمارهٔ ۷۸۲: جمله عالم را هویدا کرد عشق 758شمارهٔ ۷۸۳: هر که بگشاید زبان نطق بیجا پیش خل ...759شمارهٔ ۷۸۴: رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از ...760شمارهٔ ۷۸۵: در کسب هوا کوش که آزاد کند مشک 761شمارهٔ ۷۸۶: لعل لب او راست ز رنگین سخنی رنگ 762شمارهٔ ۷۸۷: در راه شوق جانان عزم سفر مبارک 763شمارهٔ ۷۸۸: از سوز دلم دیدهٔ مهجور شود خشک 764شمارهٔ ۷۸۹: نه همین چون نی، گلو بی دور ساغر ب ...765شمارهٔ ۷۹۰: در تنم از خون نمی گذاشت فریاد 766شمارهٔ ۷۹۱: دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وف ...767شمارهٔ ۷۹۲: کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ 768شمارهٔ ۷۹۳: حسن صدا از آن دهن غنچه فام تنگ 769شمارهٔ ۷۹۴: باشد کسی که سر خوی او ز جام دل 770شمارهٔ ۷۹۵: گل کی نهد از ناز قدم بر سر بلبل 771شمارهٔ ۷۹۶: خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل 772شمارهٔ ۷۹۷: چو گل ز فیض صبوحی پر است جام جمال 773شمارهٔ ۷۹۸: از فیض عشق دید بسی فتح باب دل 774شمارهٔ ۷۹۹: از نور بندگیست فروغ جبین دل 775شمارهٔ ۸۰۰: یار می آید و به استقبال 776شمارهٔ ۸۰۱: می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال 777شمارهٔ ۸۰۲: بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل 778شمارهٔ ۸۰۳: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم ...779شمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در ...780شمارهٔ ۸۰۵: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد ...781شمارهٔ ۸۰۶: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل 782شمارهٔ ۸۰۷: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل 783شمارهٔ ۸۰۸: کی غمی از پا و کی پروای از سر داش ...784شمارهٔ ۸۰۹: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم 785شمارهٔ ۸۱۰: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم 786شمارهٔ ۸۱۱: کرده جا تا آن لب میگون به افسون د ...787شمارهٔ ۸۱۲: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم 788شمارهٔ ۸۱۳: با شیخ خانقاه می ناب می زنم 789شمارهٔ ۸۱۴: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر می گف ...790شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...791شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 792شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 793شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 794شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...795شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...796شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...797شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...798شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 799شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 800شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...801شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...802شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...803شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 804شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...805شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...806شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 807شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...808شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...809شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 810شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...811شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...812شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 813شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 814شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 815شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 816شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...817شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...818شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 819شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 820شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...821شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...822شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 823شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 824شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...825شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...826شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...827شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...828شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 829شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 830شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 831شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...832شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 833شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 834شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 835شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 836شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 837شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 838شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 839شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 840شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...841شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...842شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...843شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 844شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...845شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 846شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...847شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 848شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...849شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...850شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...851شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...852شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 853شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 854شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 855شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 856شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...857شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 858شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...859شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...860شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...861شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 862شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...863شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 864شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 865شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...866شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...867شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 868شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 869شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 870شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 871شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 872شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...873شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 874شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...875شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...876شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...877شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 878شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 879شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...880شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 881شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 882شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 883شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...884شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...885شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 886شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 887شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 888شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 889شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...890شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...891شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 892شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 893شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 894شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...895شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 896شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...897شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...898شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 899شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 900شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 901شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...902شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 903شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...904شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 905شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...906شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...907شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...908شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 909شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 910شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 911شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...912شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...913شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!914شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 915شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 916شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...917شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 918شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 919شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 920شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 921شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...922شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 923شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 924شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 925شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...926شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 927شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 928شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...929شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 930شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...931شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 932شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...933شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 934شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 935شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 936شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 937شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...938شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 939شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 940شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 941شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 942شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 943شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 944شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 945شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 946شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...947شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 948شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...949شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 950شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 951شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 952شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 953شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 954شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...955شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...956شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 957شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 958شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...959شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...960شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...961شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 962شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 963شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 964شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...965شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...966شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...967شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 968شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 969شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 970شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 971شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 972شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...973شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 974شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...975شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...976شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...977شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...978شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...979شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...980شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...981شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...982شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 983شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 984شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...985شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 986شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 987شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...988شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...989شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...990شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...991شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 992شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...993شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...994شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 995شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 996شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 997شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...998شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 999شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 1000شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...1001شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...1002شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 1003شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...1004شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 1005شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...1006شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...1007شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 1008شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 1009شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 1010شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...1011شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...1012شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...1013شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...1014شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 1015شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 1016شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...1017شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...1018شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 1019شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...1020شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 1021شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...1022شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟1023شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...1024شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...1025شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...1026شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 1027شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...1028شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 1029شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 1030شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 1031شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...1032شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 1033شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 1034شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 1035شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...1036شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 1037شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...1038شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...1039شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...1040شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 1041شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...1042شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...1043شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...1044شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 1045شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...1046شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 1047شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...1048شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...1049شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 1050شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 1051شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 1052شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 1053شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 1054شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ