کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در شب هجران که یادت طاقت از من می برد
    اشک پیغ ام گریبان را بدامن می برد
    قسمت هر کس بقدر رتبهٔ او می رسد
    کوه فیض نوبهاران را به دامن می برد
    ترک من سرخانهٔ نازش بلند افتاده است
    پنجهٔ خورشید زان مژگان پرفن می برد
    زینتی چون عیب پوشی نیست اهل دید را
    سرمه از تاریکی شب چشم روزن می برد
    سینه گلزار است تا باقی است درد عشق یار
    کز گداز دل چراغ داغ روغن می برد
    در خمار از عارضش تا رنگ در پرواز شد
    باد نوروزی پی سامان گلشن می برد
    نیست جویا غیر عزلت سنج کنج نیستی
    گر کسی رخت سلامت را به مامن می برد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha