به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ایم

1830عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ایم
گوهر یکدانه ای را در خلاب افکنده ایم
مغز خورشید از شمیم عشق باشد عطسه ریز
تا بر این اخگر ز لخت دل کباب افکنده ایم
در طریق جستجو از گرمی رفتار خویش
آتش شوقی در آغوش شتاب افکنده ایم
سادگی بین کز پی تحصیل آرام و قرار
خویش را در موج خیز اضطراب افکنده ایم
شاهد دیدار از آیینهٔ ما رو نتافت
تا به رخ از پردهٔ حیرت نقاب افکنده ایم
در هوای گرم سیر عشق امشب ما و یار
جامه خواب از پرنیان ماهتاب افکنده ایم
خویش را جویا به رنگ نقش پای زایران
بر در دولت سرای بوتراب افکنده ایم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...2شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...3شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...4شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...5شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 6شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 7شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 8شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 9شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...10شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 11شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...12شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...13شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...14شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 15شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...16شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 17شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 18شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...19شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...20شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 21شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 22شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 23شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 24شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 25شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...26شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 27شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...28شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...29شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...30شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 31شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 32شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...33شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 34شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 35شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 36شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...37شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...38شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 39شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 40شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 41شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 42شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...43شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...44شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 45شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 46شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 47شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...48شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 49شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...50شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...51شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 52شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 53شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 54شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...55شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 56شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...57شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 58شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...59شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...60شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...61شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 62شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 63شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 64شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...65شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...66شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!67شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 68شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 69شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...70شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 71شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 72شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 73شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 74شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...75شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 76شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 77شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 78شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...79شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 80شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 81شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...82شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 83شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...84شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 85شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...86شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 87شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 88شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 89شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 90شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...91شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 92شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 93شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 94شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 95شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 96شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 97شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 98شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 99شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...100شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 101شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...102شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 103شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 104شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 105شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 106شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 107شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...108شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...109شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 110شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 111شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...112شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...113شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...114شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 115شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 116شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 117شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...118شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...119شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...120شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 121شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 122شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 123شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 124شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 125شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...126شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 127شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...128شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...129شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...130شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...131شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...132شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...133شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...134شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...135شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 136شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 137شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...138شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 139شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 140شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...141شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...142شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...143شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...144شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 145شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...146شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...147شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 148شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 149شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 150شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...151شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 152شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 153شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...154شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...155شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 156شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...157شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 158شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...159شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...160شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 161شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 162شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 163شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...164شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...165شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...166شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...167شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 168شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 169شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...170شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...171شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 172شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...173شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 174شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...175شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟176شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...177شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...178شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...179شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 180شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...181شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 182شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 183شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 184شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...185شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 186شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 187شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 188شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...189شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 190شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...191شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...192شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...193شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 194شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...195شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...196شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...197شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 198شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...199شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 200شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...201شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...202شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 203شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 204شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 205شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 206شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 207شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ