به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام

1990عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام
ناخن شیر است برگ بیشهٔ اندیشه ام
می کند تا دامن گردون ترشح خون دل
بشکند از سنگ غم چون شیشهٔ اندیشه ام
در تصور درنیاید مردم آزاری مرا
خاطر آزردن نباشد پیشهٔ اندیشه ام
جز خیال او ندارد در خیالم هیچ راه
غیر او نگذشته در اندیشهٔ اندیشه ام
یا بتی هر روز، شاهد بازم از فیض خیال
می کند شیرین تراشی تیشهٔ اندیشه ام
مقطعم را می رسد جویا به مطلع همسری
نشئهٔ صاف است با ته شیشهٔ اندیشه ام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 2شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 3شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 4شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 5شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...6شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...7شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 8شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 9شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 10شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...11شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 12شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...13شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...14شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 15شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 16شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 17شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...18شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 19شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...20شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 21شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...22شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...23شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...24شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 25شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 26شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 27شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...28شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...29شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!30شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 31شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 32شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...33شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 34شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 35شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 36شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 37شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...38شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 39شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 40شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 41شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...42شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 43شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 44شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...45شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 46شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...47شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 48شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...49شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 50شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 51شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 52شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 53شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...54شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 55شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 56شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 57شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 58شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 59شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 60شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 61شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 62شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...63شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 64شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...65شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 66شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 67شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 68شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 69شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 70شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...71شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...72شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 73شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 74شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...75شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...76شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...77شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 78شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 79شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 80شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...81شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...82شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...83شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 84شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 85شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 86شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 87شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 88شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...89شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 90شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...91شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...92شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...93شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...94شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...95شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...96شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...97شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...98شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 99شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 100شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...101شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 102شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 103شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...104شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...105شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...106شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...107شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 108شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...109شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...110شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 111شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 112شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 113شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...114شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 115شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 116شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...117شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...118شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 119شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...120شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 121شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...122شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...123شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 124شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 125شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 126شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...127شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...128شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...129شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...130شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 131شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 132شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...133شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...134شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 135شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...136شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 137شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...138شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟139شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...140شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...141شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...142شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 143شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...144شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 145شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 146شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 147شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...148شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 149شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 150شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 151شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...152شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 153شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...154شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...155شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...156شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 157شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...158شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...159شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...160شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 161شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...162شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 163شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...164شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...165شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 166شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 167شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 168شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 169شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 170شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ