می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه
بی حیا بی آبرو بی شرم کافر آینه
همچو برگ گل هوا گیرد ز پشت دست عکس
چهره گردد با صفای عارضش گر آینه
گوییا خورشید سر بر کرده است از جیب صبح
عکس رخسارش چو گردد جلوه گر در آینه
از صفای ظاهر اهل جهان ایمن مباش
جوشنی زیر قبا دارد ز جوهر آینه