کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برون
    سیر عالم می کنی نارفته از منزل برون
    نام رسوایم نگین را چون به خاطر بگذرد
    سینه را چندان کند تا افکند از دل برون
    سرو امیدت در اندک فرصتی بالا کشد
    گر توانی آمدن از بند آب و گل برون
    در دل هر کس که ذوق سیر راه هستی است
    بال شوق افشان رود از خویش چون بسمل برون
    زور دست ناتوانی قوت بازوی عجز
    آورد شمشیر را از پنجهٔ قاتل برون
    نیست بیم محتسب در شهربند بیخودی
    می رود از خویش جویا مست لایعقل برون

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha