جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برون
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برون سیر عالم می کنی نارفته از منزل برون نام رسوایم نگین را چون به خاطر بگذرد سینه را چندان کند تا افکند از دل برون سرو امیدت در اندک فرصتی بالا کشد گر توانی آمدن از بند آب و گل برون در دل هر کس که ذوق سیر راه هستی است بال شوق افشان رود از خویش چون بسمل برون زور دست ناتوانی قوت بازوی عجز آورد شمشیر را از پنجهٔ قاتل برون نیست بیم محتسب در شهربند بیخودی می رود از خویش جویا مست لایعقل برون جویا تبریزی