به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان

1710عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان
بیش از این با عندلیبان می کند فصل خزان
دولت عهد شباب از موسم پیری مجوی
نخل را از برگ عریان می کند فصل خزان
برگ برگ نخل گل برگیست از بس جوش رنگ
جلوهٔ شوخ بهاران می کند فصل خزان
کی بود بر تخت نوروزی نشیند نوبهار
ظلم در حق گلستان می کند فصل خزان
با وجود پیری از کودک مزاجی نگذرد
نسخهٔ گل را پریشان می کند فصل خزان
دیدهٔ بد دور کز جوش بهار زعفران
عندلیبان را خوش الحان می کند فصل خزان
آنچه مرهم کرد با گلهای داغ سینه ام
کافرم گر با گلستان می کند فصل خزان
می دهد جویا زر گل را به باد نیستی
آنچه دارد باغ تالان می کند فصل خزان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...2شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 3شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...4شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...5شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...6شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 7شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 8شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 9شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...10شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...11شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!12شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 13شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 14شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...15شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 16شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 17شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 18شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 19شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...20شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 21شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 22شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 23شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...24شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 25شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 26شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...27شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 28شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...29شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 30شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...31شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 32شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 33شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 34شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 35شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...36شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 37شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 38شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 39شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 40شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 41شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 42شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 43شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 44شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...45شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 46شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...47شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 48شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 49شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 50شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 51شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 52شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...53شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...54شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 55شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 56شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...57شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...58شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...59شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 60شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 61شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 62شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...63شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...64شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...65شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 66شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 67شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 68شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 69شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 70شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...71شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 72شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...73شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...74شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...75شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...76شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...77شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...78شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...79شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...80شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 81شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 82شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...83شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 84شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 85شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...86شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...87شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...88شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...89شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 90شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...91شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...92شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 93شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 94شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 95شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...96شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 97شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 98شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...99شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...100شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 101شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...102شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 103شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...104شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...105شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 106شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 107شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 108شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...109شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...110شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...111شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...112شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 113شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 114شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...115شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...116شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 117شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...118شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 119شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...120شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟121شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...122شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...123شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...124شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 125شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...126شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 127شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 128شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 129شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...130شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 131شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 132شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 133شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...134شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 135شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...136شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...137شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...138شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 139شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...140شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...141شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...142شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 143شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...144شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 145شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...146شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...147شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 148شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 149شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 150شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 151شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 152شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ