به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم

2170عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

نمک پروردهٔ لعلت تکلم
گریبان چاک دندانت تبسم
ترا با چشم مخموری که داری
نگهدارد خدا از چشم مردم
تو خود را غیر میدانی وگرنه
جدا نبود ز قلزم موج قلزم
برخسارش تماشا کن خوی شرم
صفا دارد قران ماه و انجم
بناگوشی دلم را مضطرب ساخت
کزو آب گهر شد در تلاطم
فراگیرند جویا نکته سنجان
زچشم مست او حسن تکلم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 2شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 3شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...4شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 5شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 6شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 7شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...8شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...9شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 10شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 11شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 12شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 13شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...14شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...15شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 16شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 17شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 18شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...19شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 20شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...21شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...22شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 23شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 24شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 25شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...26شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 27شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...28شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 29شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...30شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...31شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...32شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 33شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 34شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 35شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...36شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...37شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!38شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 39شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 40شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...41شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 42شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 43شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 44شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 45شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...46شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 47شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 48شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 49شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...50شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 51شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 52شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...53شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 54شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...55شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 56شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...57شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 58شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 59شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 60شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 61شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...62شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 63شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 64شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 65شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 66شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 67شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 68شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 69شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 70شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...71شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 72شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...73شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 74شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 75شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 76شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 77شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 78شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...79شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...80شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 81شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 82شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...83شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...84شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...85شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 86شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 87شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 88شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...89شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...90شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...91شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 92شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 93شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 94شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 95شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 96شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...97شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 98شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...99شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...100شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...101شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...102شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...103شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...104شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...105شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...106شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 107شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 108شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...109شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 110شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 111شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...112شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...113شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...114شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...115شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 116شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...117شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...118شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 119شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 120شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 121شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...122شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 123شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 124شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...125شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...126شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 127شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...128شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 129شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...130شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...131شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 132شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 133شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 134شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...135شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...136شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...137شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...138شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 139شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 140شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...141شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...142شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 143شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...144شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 145شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...146شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟147شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...148شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...149شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...150شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 151شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...152شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 153شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 154شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 155شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...156شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 157شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 158شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 159شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...160شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 161شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...162شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...163شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...164شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 165شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...166شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...167شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...168شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 169شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...170شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 171شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...172شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...173شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 174شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 175شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 176شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 177شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 178شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ