به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای دارم

1630عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای دارم
سری؛ با کافری راه خدا گم کرده ای دارم
به خوب و زشت چون آینه نبود راحت و رنجم
به حیرانی ضمیر مدعا گم کرده ای دارم
به خود از کوی بیهوشی چنان آهسته می آیم
که پنداری در این ره جابجا گم کرده ای دارم
به غیر از ساده لوحی نیست گر جمعیت خاطر
طمع از چرخ یعنی دست و پا گم کرده ای دارم
به جای اشک جویا ریخت مشک تر به دامانم
دل در کوچهٔ زلف دو تا گم کرده ای دارم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 2شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...3شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...4شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 5شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 6شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 7شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 8شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...9شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...10شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 11شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 12شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 13شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...14شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 15شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...16شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...17شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 18شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 19شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 20شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...21شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 22شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...23شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 24شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...25شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...26شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...27شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 28شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 29شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 30شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...31شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...32شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!33شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 34شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 35شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...36شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 37شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 38شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 39شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 40شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...41شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 42شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 43شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 44شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...45شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 46شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 47شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...48شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 49شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...50شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 51شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...52شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 53شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 54شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 55شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 56شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...57شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 58شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 59شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 60شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 61شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 62شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 63شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 64شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 65شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...66شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 67شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...68شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 69شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 70شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 71شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 72شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 73شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...74شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...75شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 76شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 77شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...78شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...79شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...80شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 81شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 82شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 83شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...84شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...85شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...86شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 87شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 88شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 89شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 90شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 91شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...92شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 93شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...94شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...95شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...96شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...97شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...98شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...99شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...100شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...101شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 102شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 103شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...104شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 105شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 106شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...107شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...108شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...109شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...110شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 111شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...112شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...113شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 114شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 115شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 116شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...117شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 118شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 119شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...120شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...121شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 122شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...123شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 124شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...125شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...126شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 127شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 128شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 129شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...130شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...131شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...132شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...133شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 134شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 135شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...136شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...137شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 138شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...139شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 140شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...141شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟142شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...143شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...144شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...145شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 146شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...147شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 148شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 149شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 150شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...151شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 152شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 153شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 154شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...155شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 156شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...157شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...158شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...159شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 160شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...161شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...162شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...163شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 164شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...165شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 166شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...167شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...168شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 169شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 170شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 171شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 172شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 173شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ