به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواستیم

1670عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواستیم
پیچ و تاب زلف با موی کمر می خواستیم
تا زبان شکوهٔ بیداد را سامان دهیم
غنچه آسا یک بغل لخت جگر می خواستیم
می کند فیض ریاضت نفس کافر را علاج
از شکست خویش بر دشمن ظفر می خواستیم
تا نیفشانندش از دامان دلها چون غبار
نالهٔ جوشیده از جیب اثر می خواستیم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 2شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...3شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 4شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 5شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 6شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...7شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...8شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 9شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 10شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 11شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 12شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...13شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...14شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 15شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 16شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 17شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...18شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 19شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...20شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...21شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 22شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 23شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 24شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...25شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 26شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...27شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 28شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...29شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...30شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...31شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 32شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 33شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 34شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...35شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...36شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!37شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 38شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 39شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...40شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 41شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 42شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 43شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 44شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...45شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 46شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 47شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 48شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...49شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 50شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 51شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...52شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 53شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...54شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 55شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...56شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 57شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 58شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 59شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 60شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...61شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 62شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 63شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 64شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 65شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 66شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 67شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 68شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 69شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...70شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 71شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...72شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 73شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 74شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 75شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 76شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 77شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...78شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...79شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 80شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 81شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...82شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...83شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...84شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 85شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 86شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 87شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...88شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...89شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...90شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 91شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 92شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 93شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 94شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 95شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...96شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 97شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...98شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...99شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...100شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...101شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...102شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...103شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...104شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...105شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 106شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 107شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...108شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 109شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 110شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...111شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...112شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...113شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...114شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 115شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...116شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...117شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 118شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 119شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 120شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...121شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 122شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 123شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...124شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...125شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 126شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...127شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 128شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...129شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...130شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 131شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 132شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 133شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...134شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...135شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...136شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...137شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 138شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 139شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...140شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...141شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 142شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...143شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 144شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...145شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟146شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...147شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...148شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...149شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 150شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...151شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 152شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 153شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 154شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...155شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 156شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 157شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 158شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...159شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 160شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...161شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...162شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...163شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 164شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...165شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...166شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...167شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 168شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...169شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 170شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...171شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...172شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 173شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 174شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 175شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 176شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 177شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ