به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم

2030عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم
صیقل آیینهٔ خورشید شد خاکسترم
در خیالم بسکه شب هر دم به رنگی آمدی
می توان صد رنگ گل رفتن ز روی بسترم
از پی هم می رود دور از وصال او سرشک
همچو فوج آهوی رم کرده از چشم ترم
چون شوم محوت نیاید از من، می شود
پردهٔ حیرت چو آیینه نقاب جوهرم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 2شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 3شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 4شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 5شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...6شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 7شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...8شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...9شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...10شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 11شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...12شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 13شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 14شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...15شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...16شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 17شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 18شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 19شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 20شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 21شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...22شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 23شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...24شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...25شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...26شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 27شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 28شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...29شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 30شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 31شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 32شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...33شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...34شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 35شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 36شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 37شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 38شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...39شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...40شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 41شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 42شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 43شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...44شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 45شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...46شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...47شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 48شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 49شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 50شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...51شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 52شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...53شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 54شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...55شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...56شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...57شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 58شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 59شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 60شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...61شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...62شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!63شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 64شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 65شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...66شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 67شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 68شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 69شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 70شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...71شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 72شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 73شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 74شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...75شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 76شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 77شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...78شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 79شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...80شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 81شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...82شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 83شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 84شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 85شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 86شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...87شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 88شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 89شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 90شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 91شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 92شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 93شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 94شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 95شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...96شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 97شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...98شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 99شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 100شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 101شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 102شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 103شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...104شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...105شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 106شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 107شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...108شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...109شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...110شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 111شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 112شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 113شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...114شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...115شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...116شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 117شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 118شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 119شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 120شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 121شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...122شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 123شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...124شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...125شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...126شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...127شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...128شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...129شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...130شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...131شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 132شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 133شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...134شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 135شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 136شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...137شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...138شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...139شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...140شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 141شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...142شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...143شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 144شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 145شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 146شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...147شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 148شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 149شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...150شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...151شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 152شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...153شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 154شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...155شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...156شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 157شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 158شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 159شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...160شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...161شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...162شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...163شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 164شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 165شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...166شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...167شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 168شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...169شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 170شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...171شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟172شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...173شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...174شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...175شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 176شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...177شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 178شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 179شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 180شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...181شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 182شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 183شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 184شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...185شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 186شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...187شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...188شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...189شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 190شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...191شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...192شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...193شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 194شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...195شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 196شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...197شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...198شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 199شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 200شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 201شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 202شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 203شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ