به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مردم

2200عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مردم
کدوی باده بر خود بند تا خود را نسازی گم
گره از رشتهٔ تقدیر نگشاید اگر جویا
سراسر پنجهٔ سعی تو یک ناخن شود چون سم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 2شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...3شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...4شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...5شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 6شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 7شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...8شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 9شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 10شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 11شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...12شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...13شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 14شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 15شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 16شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 17شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...18شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...19شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 20شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 21شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 22شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...23شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 24شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...25شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...26شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 27شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 28شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 29شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...30شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 31شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...32شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 33شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...34شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...35شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...36شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 37شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 38شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 39شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...40شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...41شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!42شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 43شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 44شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...45شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 46شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 47شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 48شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 49شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...50شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 51شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 52شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 53شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...54شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 55شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 56شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...57شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 58شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...59شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 60شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...61شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 62شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 63شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 64شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 65شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...66شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 67شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 68شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 69شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 70شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 71شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 72شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 73شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 74شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...75شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 76شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...77شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 78شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 79شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 80شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 81شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 82شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...83شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...84شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 85شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 86شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...87شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...88شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...89شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 90شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 91شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 92شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...93شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...94شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...95شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 96شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 97شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 98شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 99شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 100شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...101شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 102شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...103شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...104شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...105شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...106شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...107شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...108شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...109شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...110شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 111شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 112شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...113شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 114شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 115شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...116شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...117شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...118شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...119شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 120شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...121شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...122شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 123شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 124شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 125شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...126شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 127شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 128شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...129شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...130شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 131شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...132شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 133شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...134شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...135شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 136شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 137شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 138شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...139شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...140شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...141شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...142شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 143شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 144شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...145شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...146شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 147شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...148شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 149شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...150شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟151شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...152شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...153شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...154شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 155شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...156شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 157شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 158شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 159شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...160شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 161شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 162شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 163شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...164شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 165شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...166شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...167شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...168شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 169شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...170شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...171شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...172شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 173شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...174شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 175شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...176شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...177شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 178شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 179شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 180شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 181شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 182شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ