به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم

2020عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم
سیر بهار گلشن آغوش کرده ایم
تا بر رخت چو آینه بگشوده ایم چشم
در خاطر آنچه بود فراموش کرده ایم
جز گوش دل به داد اسیران که می رسد؟
اظهار شکوه با لب خاموش کرده ایم
در سر همیشه جوش زند بادهٔ هوس
خود را خراب ساغر سرجوش کرده ایم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...2شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 3شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...4شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...5شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...6شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 7شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...8شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 9شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 10شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...11شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...12شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 13شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 14شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 15شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 16شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 17شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...18شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 19شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...20شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...21شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...22شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 23شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 24شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...25شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 26شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 27شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 28شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...29شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...30شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 31شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 32شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 33شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 34شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...35شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...36شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 37شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 38شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 39شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...40شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 41شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...42شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...43شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 44شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 45شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 46شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...47شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 48شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...49شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 50شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...51شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...52شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...53شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 54شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 55شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 56شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...57شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...58شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!59شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 60شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 61شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...62شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 63شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 64شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 65شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 66شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...67شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 68شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 69شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 70شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...71شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 72شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 73شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...74شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 75شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...76شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 77شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...78شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 79شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 80شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 81شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 82شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...83شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 84شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 85شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 86شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 87شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 88شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 89شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 90شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 91شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...92شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 93شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...94شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 95شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 96شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 97شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 98شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 99شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...100شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...101شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 102شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 103شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...104شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...105شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...106شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 107شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 108شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 109شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...110شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...111شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...112شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 113شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 114شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 115شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 116شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 117شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...118شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 119شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...120شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...121شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...122شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...123شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...124شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...125شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...126شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...127شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 128شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 129شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...130شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 131شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 132شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...133شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...134شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...135شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...136شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 137شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...138شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...139شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 140شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 141شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 142شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...143شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 144شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 145شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...146شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...147شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 148شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...149شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 150شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...151شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...152شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 153شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 154شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 155شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...156شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...157شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...158شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...159شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 160شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 161شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...162شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...163شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 164شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...165شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 166شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...167شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟168شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...169شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...170شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...171شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 172شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...173شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 174شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 175شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 176شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...177شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 178شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 179شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 180شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...181شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 182شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...183شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...184شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...185شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 186شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...187شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...188شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...189شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 190شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...191شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 192شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...193شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...194شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 195شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 196شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 197شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 198شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 199شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ