به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۶۹۹: فصل بهاران شده ساغر بگیر

2180عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

فصل بهاران شده ساغر بگیر
از بط می خون کبوتر بگیر
زین رخ چشمی که ترا داده اند
خرده به گل نکته به عبهر بگیر
دامن گلچین ز شفق شد افق
کام دل از بادهٔ احمر بگیر
ساغر خورشید گرفته است ابر
از کف ساقی قدح زر بگیر
با کف خالی ز عمل روز حشر
جهد کن و دامن حیدر بگیر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۹۸: ای ز فیض لطف عامت گشته خون ناب شی ...2شمارهٔ ۶۹۹: فصل بهاران شده ساغر بگیر 3شمارهٔ ۷۰۰: غفل نبرده بهره ای از روزگار عمر 4شمارهٔ ۷۰۱: گرچه از موج هوا چین بر جبین دارد ...5شمارهٔ ۷۰۲: نونهالم را ز بس بگذاشت بر شوخی مد ...6شمارهٔ ۷۰۳: بی ذکر تو نیکو نبود پیشهٔ دیگر 7شمارهٔ ۷۰۴: به بیخودی شد از آن همزبان من تصوی ...8شمارهٔ ۷۰۵: می رباید خط روی لاله گونم بیشتر 9شمارهٔ ۷۰۶: گریم ز هجر آن گل رو چون سحاب وار 10شمارهٔ ۷۰۷: بی جلوهٔ روی تو نظر بسته نکوتر 11شمارهٔ ۷۰۸: از گل داغ جنون دارم بهاری در نظر 12شمارهٔ ۷۰۹: شد دل دریا کنارم ته همین از چشم ت ...13شمارهٔ ۷۱۰: اگر از سوز عشقت سوخت دل دیوانه ای ...14شمارهٔ ۷۱۱: پای هر نخلی که بوسیدم به دوران به ...15شمارهٔ ۷۱۲: باشد ارباب رعونت را ز بی مغزی غرو ...16شمارهٔ ۷۱۳: کار دنیا فکر ای دانا ندارد اینقدر 17شمارهٔ ۷۱۴: نباشد غیر عشق نیکوانم پیشهٔ دیگر 18شمارهٔ ۷۱۵: آب از گداز دل نخورد سرو آه اگر 19شمارهٔ ۷۱۶: از ازل بی وحشتی نبود دل ما را قرا ...20شمارهٔ ۷۱۷: رفت می نوشیم ز یاد آخر 21شمارهٔ ۷۱۸: نیست جز افغان مرا در بزم آن مکار ...22شمارهٔ ۷۱۹: به فکر نام مباش اینقدر همین زنهار 23شمارهٔ ۷۲۰: چون شود محو از دل خاکی سرشت ما غب ...24شمارهٔ ۷۲۱: یادش از شوخی به دل ما را نمی گیرد ...25شمارهٔ ۷۲۲: گذشتم از سر عشقت من و خیال دگر 26شمارهٔ ۷۲۳: آمدی مستانه و گل گل طرب دارد بهار 27شمارهٔ ۷۲۴: دلم از هجر تو خون است امروز 28شمارهٔ ۷۲۵: عمر رفت و هست ذوق آن بر و دوشم هن ...29شمارهٔ ۷۲۶: چشم آینه پرآب است از مثال من هنوز 30شمارهٔ ۷۲۷: دل عاشق زفغان سیر نگردد هرگز 31شمارهٔ ۷۲۸: صبح شد ساقی همان مستی شب دارم هنو ...32شمارهٔ ۷۲۹: شد از نگاه که آشفته یار ما امروز 33شمارهٔ ۷۳۰: مردم و مهر ترا در دل نهان دارم هن ...34شمارهٔ ۷۳۱: در دامن دل اشک ز مژگان تر انداز 35شمارهٔ ۷۳۲: نوبهار آمد هوا آیینه پرواز است با ...36شمارهٔ ۷۳۳: فریاد چقدرها خورد افسوس بر امروز 37شمارهٔ ۷۳۴: مستان پی گلگشت چمن می رسد امروز 38شمارهٔ ۷۳۵: به سیر باغ خرامان شد آن نگار امرو ...39شمارهٔ ۷۳۶: غیر از ایام وصال بت دلخواه مپرس 40شمارهٔ ۷۳۷: معنیی گر هست با رند می آشام است و ...41شمارهٔ ۷۳۸: ز لب به سینه عبث نیست ترکناز نفس 42شمارهٔ ۷۳۹: غنچه از دلبستگی گردیده پنهان در ل ...43شمارهٔ ۷۴۰: به رنگ شمع بگدازد ز سوز سینه ام ت ...44شمارهٔ ۷۴۱: بی تو ساغر لخت دل چون لاله دارد د ...45شمارهٔ ۷۴۲: با صدانداز نشست آن بت رعنا در پیش 46شمارهٔ ۷۴۳: می مکد خون دلم را غنچه عنابی اش 47شمارهٔ ۷۴۴: طراوت دارد از بس نوبهار حسن سرشار ...48شمارهٔ ۷۴۵: سرشته اند ز فیض هوای صبح تنش 49شمارهٔ ۷۴۶: تا یاد ترا کرده دلم راهبر خویش 50شمارهٔ ۷۴۷: هر قدر غم بیند از گردون بود دانا ...51شمارهٔ ۷۴۸: ز حیرت ماند در بند چکیدن گوهر کوش ...52شمارهٔ ۷۴۹: ندارد بیش ازین دل طاقت صهبای پر ز ...53شمارهٔ ۷۵۰: نشست و کان کیفیت ازو شد بزم رنگین ...54شمارهٔ ۷۵۱: در بند پاس خاطر غیر اینقدر مباش 55شمارهٔ ۷۵۲: حسن معنی را وی بینا ز نادیدن به خ ...56شمارهٔ ۷۵۳: به گلزاری که در رفتار آید سرو موز ...57شمارهٔ ۷۵۴: چنان کز قهر او مانند صهبا آب شد آ ...58شمارهٔ ۷۵۵: دل به عشق از بستگی وا می شود غمگی ...59شمارهٔ ۷۵۶: از یاد که گردید دلت مسکن آتش 60شمارهٔ ۷۵۷: به وادیی که کند تیغ عشق تسخیرش 61شمارهٔ ۷۵۸: ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک س ...62شمارهٔ ۷۵۹: شکاریی که دلم گشته است نخجیرش 63شمارهٔ ۷۶۰: هرگز صدا نبرده در این بزم ره به گ ...64شمارهٔ ۷۶۱: ای دل هم آرمیده و هم می رمیده باش ...65شمارهٔ ۷۶۲: زل بند چاشنی باشد حلاوت از لبش 66شمارهٔ ۷۶۳: خوشا جوش بهار تبت و دامان کهسارش 67شمارهٔ ۷۶۴: بتی که برده دلم زلف عنبر بویش 68شمارهٔ ۷۶۵: از آن چون آب در گلها بود آهسته رف ...69شمارهٔ ۷۶۶: در بزم می چو آمده ای بی حجاب باش 70شمارهٔ ۷۶۷: سبزه پامال شد از نرمی خویش 71شمارهٔ ۷۶۸: بود لبریز صهبای لطافت ساغر نگش 72شمارهٔ ۷۶۹: یار مست است امشب و من کامرانم از ...73شمارهٔ ۷۷۰: بهره از یاری یاری نیستش 74شمارهٔ ۷۷۱: گیرم غم تو و دل خونین دهم عوض 75شمارهٔ ۷۷۲: نوبهار آمد خرامان دوش بر دوش نشاط 76شمارهٔ ۷۷۳: تنها نه تنگنای دلم شد خراب خط 77شمارهٔ ۷۷۴: هرگز نیامده است و نیاید ز ما غلط 78شمارهٔ ۷۷۵: چو بیند آن عذار لاله گون شمع 79شمارهٔ ۷۷۶: غیر از دلم که بی تو در او گشته دا ...80شمارهٔ ۷۷۷: بود از سوز دلم هر قطره خون در تن ...81شمارهٔ ۷۷۸: میستاند باج از صرصر نگاه تند خلق 82شمارهٔ ۷۷۹: هر سبزه سراپای زبانست در این باغ 83شمارهٔ ۷۸۰: گر نیست آفتاب برین در کمین برف 84شمارهٔ ۷۸۱: ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف 85شمارهٔ ۷۸۲: جمله عالم را هویدا کرد عشق 86شمارهٔ ۷۸۳: هر که بگشاید زبان نطق بیجا پیش خل ...87شمارهٔ ۷۸۴: رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از ...88شمارهٔ ۷۸۵: در کسب هوا کوش که آزاد کند مشک 89شمارهٔ ۷۸۶: لعل لب او راست ز رنگین سخنی رنگ 90شمارهٔ ۷۸۷: در راه شوق جانان عزم سفر مبارک 91شمارهٔ ۷۸۸: از سوز دلم دیدهٔ مهجور شود خشک 92شمارهٔ ۷۸۹: نه همین چون نی، گلو بی دور ساغر ب ...93شمارهٔ ۷۹۰: در تنم از خون نمی گذاشت فریاد 94شمارهٔ ۷۹۱: دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وف ...95شمارهٔ ۷۹۲: کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ 96شمارهٔ ۷۹۳: حسن صدا از آن دهن غنچه فام تنگ 97شمارهٔ ۷۹۴: باشد کسی که سر خوی او ز جام دل 98شمارهٔ ۷۹۵: گل کی نهد از ناز قدم بر سر بلبل 99شمارهٔ ۷۹۶: خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل 100شمارهٔ ۷۹۷: چو گل ز فیض صبوحی پر است جام جمال 101شمارهٔ ۷۹۸: از فیض عشق دید بسی فتح باب دل 102شمارهٔ ۷۹۹: از نور بندگیست فروغ جبین دل 103شمارهٔ ۸۰۰: یار می آید و به استقبال 104شمارهٔ ۸۰۱: می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال 105شمارهٔ ۸۰۲: بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل 106شمارهٔ ۸۰۳: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم ...107شمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در ...108شمارهٔ ۸۰۵: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد ...109شمارهٔ ۸۰۶: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل 110شمارهٔ ۸۰۷: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل 111شمارهٔ ۸۰۸: کی غمی از پا و کی پروای از سر داش ...112شمارهٔ ۸۰۹: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم 113شمارهٔ ۸۱۰: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم 114شمارهٔ ۸۱۱: کرده جا تا آن لب میگون به افسون د ...115شمارهٔ ۸۱۲: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم 116شمارهٔ ۸۱۳: با شیخ خانقاه می ناب می زنم 117شمارهٔ ۸۱۴: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر می گف ...118شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...119شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 120شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 121شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 122شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...123شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...124شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...125شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...126شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 127شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 128شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...129شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...130شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...131شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 132شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...133شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...134شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 135شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...136شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...137شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 138شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...139شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...140شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 141شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 142شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 143شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 144شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...145شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...146شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 147شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 148شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...149شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...150شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 151شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 152شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...153شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...154شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...155شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...156شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 157شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 158شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 159شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...160شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 161شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 162شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 163شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 164شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 165شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 166شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 167شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 168شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...169شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...170شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...171شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 172شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...173شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 174شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...175شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 176شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...177شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...178شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...179شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...180شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 181شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 182شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 183شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 184شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...185شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 186شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...187شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...188شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...189شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 190شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...191شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 192شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 193شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...194شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...195شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 196شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 197شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 198شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 199شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 200شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...201شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 202شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...203شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...204شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...205شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 206شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 207شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...208شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 209شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 210شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 211شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...212شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...213شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 214شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 215شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 216شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 217شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...218شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...219شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 220شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 221شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 222شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...223شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 224شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...225شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...226شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 227شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 228شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 229شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...230شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 231شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...232شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 233شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...234شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...235شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...236شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 237شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 238شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 239شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...240شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...241شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!242شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 243شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 244شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...245شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 246شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 247شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 248شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 249شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...250شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 251شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 252شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 253شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...254شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 255شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 256شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...257شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 258شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...259شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 260شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...261شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 262شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 263شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 264شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 265شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...266شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 267شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 268شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 269شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 270شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 271شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 272شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 273شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 274شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...275شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 276شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...277شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 278شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 279شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 280شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 281شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 282شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...283شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...284شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 285شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 286شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...287شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...288شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...289شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 290شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 291شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 292شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...293شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...294شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...295شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 296شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 297شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 298شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 299شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 300شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...301شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 302شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...303شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...304شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...305شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...306شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...307شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...308شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...309شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...310شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 311شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 312شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...313شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 314شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 315شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...316شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...317شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...318شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...319شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 320شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...321شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...322شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 323شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 324شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 325شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...326شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 327شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 328شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...329شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...330شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 331شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...332شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 333شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...334شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...335شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 336شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 337شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 338شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...339شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...340شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...341شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...342شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 343شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 344شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...345شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...346شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 347شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...348شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 349شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...350شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟351شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...352شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...353شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...354شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 355شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...356شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 357شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 358شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 359شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...360شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 361شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 362شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 363شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...364شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 365شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...366شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...367شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...368شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 369شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...370شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...371شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...372شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 373شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...374شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 375شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...376شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...377شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 378شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 379شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 380شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 381شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 382شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ