به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۶۹۸: ای ز فیض لطف عامت گشته خون ناب شیر

1730عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ای ز فیض لطف عامت گشته خون ناب شیر
از چه در کامم چو طفل غنچه شد خوناب شیر
آه سردم کرده از یاد بناگوشت چو ماه
هر سحر در ساغر خورشید عالمتاب شیر
پیش از این گر ما در ایام شیر آب داشت
می کند در دور ما لب تشنگان در آب شیر
تا برات روزی ام بر ما در ایام شد
غنچه آسا گشت در پستان او خوناب شیر
این به طور آن غزل جویا که تمکین گفته است
من ز طفلی خورده ام در ساغر گرداب شیر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۹۷: روم از خویشتن دنبال دلدار 2شمارهٔ ۶۹۸: ای ز فیض لطف عامت گشته خون ناب شی ...3شمارهٔ ۶۹۹: فصل بهاران شده ساغر بگیر 4شمارهٔ ۷۰۰: غفل نبرده بهره ای از روزگار عمر 5شمارهٔ ۷۰۱: گرچه از موج هوا چین بر جبین دارد ...6شمارهٔ ۷۰۲: نونهالم را ز بس بگذاشت بر شوخی مد ...7شمارهٔ ۷۰۳: بی ذکر تو نیکو نبود پیشهٔ دیگر 8شمارهٔ ۷۰۴: به بیخودی شد از آن همزبان من تصوی ...9شمارهٔ ۷۰۵: می رباید خط روی لاله گونم بیشتر 10شمارهٔ ۷۰۶: گریم ز هجر آن گل رو چون سحاب وار 11شمارهٔ ۷۰۷: بی جلوهٔ روی تو نظر بسته نکوتر 12شمارهٔ ۷۰۸: از گل داغ جنون دارم بهاری در نظر 13شمارهٔ ۷۰۹: شد دل دریا کنارم ته همین از چشم ت ...14شمارهٔ ۷۱۰: اگر از سوز عشقت سوخت دل دیوانه ای ...15شمارهٔ ۷۱۱: پای هر نخلی که بوسیدم به دوران به ...16شمارهٔ ۷۱۲: باشد ارباب رعونت را ز بی مغزی غرو ...17شمارهٔ ۷۱۳: کار دنیا فکر ای دانا ندارد اینقدر 18شمارهٔ ۷۱۴: نباشد غیر عشق نیکوانم پیشهٔ دیگر 19شمارهٔ ۷۱۵: آب از گداز دل نخورد سرو آه اگر 20شمارهٔ ۷۱۶: از ازل بی وحشتی نبود دل ما را قرا ...21شمارهٔ ۷۱۷: رفت می نوشیم ز یاد آخر 22شمارهٔ ۷۱۸: نیست جز افغان مرا در بزم آن مکار ...23شمارهٔ ۷۱۹: به فکر نام مباش اینقدر همین زنهار 24شمارهٔ ۷۲۰: چون شود محو از دل خاکی سرشت ما غب ...25شمارهٔ ۷۲۱: یادش از شوخی به دل ما را نمی گیرد ...26شمارهٔ ۷۲۲: گذشتم از سر عشقت من و خیال دگر 27شمارهٔ ۷۲۳: آمدی مستانه و گل گل طرب دارد بهار 28شمارهٔ ۷۲۴: دلم از هجر تو خون است امروز 29شمارهٔ ۷۲۵: عمر رفت و هست ذوق آن بر و دوشم هن ...30شمارهٔ ۷۲۶: چشم آینه پرآب است از مثال من هنوز 31شمارهٔ ۷۲۷: دل عاشق زفغان سیر نگردد هرگز 32شمارهٔ ۷۲۸: صبح شد ساقی همان مستی شب دارم هنو ...33شمارهٔ ۷۲۹: شد از نگاه که آشفته یار ما امروز 34شمارهٔ ۷۳۰: مردم و مهر ترا در دل نهان دارم هن ...35شمارهٔ ۷۳۱: در دامن دل اشک ز مژگان تر انداز 36شمارهٔ ۷۳۲: نوبهار آمد هوا آیینه پرواز است با ...37شمارهٔ ۷۳۳: فریاد چقدرها خورد افسوس بر امروز 38شمارهٔ ۷۳۴: مستان پی گلگشت چمن می رسد امروز 39شمارهٔ ۷۳۵: به سیر باغ خرامان شد آن نگار امرو ...40شمارهٔ ۷۳۶: غیر از ایام وصال بت دلخواه مپرس 41شمارهٔ ۷۳۷: معنیی گر هست با رند می آشام است و ...42شمارهٔ ۷۳۸: ز لب به سینه عبث نیست ترکناز نفس 43شمارهٔ ۷۳۹: غنچه از دلبستگی گردیده پنهان در ل ...44شمارهٔ ۷۴۰: به رنگ شمع بگدازد ز سوز سینه ام ت ...45شمارهٔ ۷۴۱: بی تو ساغر لخت دل چون لاله دارد د ...46شمارهٔ ۷۴۲: با صدانداز نشست آن بت رعنا در پیش 47شمارهٔ ۷۴۳: می مکد خون دلم را غنچه عنابی اش 48شمارهٔ ۷۴۴: طراوت دارد از بس نوبهار حسن سرشار ...49شمارهٔ ۷۴۵: سرشته اند ز فیض هوای صبح تنش 50شمارهٔ ۷۴۶: تا یاد ترا کرده دلم راهبر خویش 51شمارهٔ ۷۴۷: هر قدر غم بیند از گردون بود دانا ...52شمارهٔ ۷۴۸: ز حیرت ماند در بند چکیدن گوهر کوش ...53شمارهٔ ۷۴۹: ندارد بیش ازین دل طاقت صهبای پر ز ...54شمارهٔ ۷۵۰: نشست و کان کیفیت ازو شد بزم رنگین ...55شمارهٔ ۷۵۱: در بند پاس خاطر غیر اینقدر مباش 56شمارهٔ ۷۵۲: حسن معنی را وی بینا ز نادیدن به خ ...57شمارهٔ ۷۵۳: به گلزاری که در رفتار آید سرو موز ...58شمارهٔ ۷۵۴: چنان کز قهر او مانند صهبا آب شد آ ...59شمارهٔ ۷۵۵: دل به عشق از بستگی وا می شود غمگی ...60شمارهٔ ۷۵۶: از یاد که گردید دلت مسکن آتش 61شمارهٔ ۷۵۷: به وادیی که کند تیغ عشق تسخیرش 62شمارهٔ ۷۵۸: ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک س ...63شمارهٔ ۷۵۹: شکاریی که دلم گشته است نخجیرش 64شمارهٔ ۷۶۰: هرگز صدا نبرده در این بزم ره به گ ...65شمارهٔ ۷۶۱: ای دل هم آرمیده و هم می رمیده باش ...66شمارهٔ ۷۶۲: زل بند چاشنی باشد حلاوت از لبش 67شمارهٔ ۷۶۳: خوشا جوش بهار تبت و دامان کهسارش 68شمارهٔ ۷۶۴: بتی که برده دلم زلف عنبر بویش 69شمارهٔ ۷۶۵: از آن چون آب در گلها بود آهسته رف ...70شمارهٔ ۷۶۶: در بزم می چو آمده ای بی حجاب باش 71شمارهٔ ۷۶۷: سبزه پامال شد از نرمی خویش 72شمارهٔ ۷۶۸: بود لبریز صهبای لطافت ساغر نگش 73شمارهٔ ۷۶۹: یار مست است امشب و من کامرانم از ...74شمارهٔ ۷۷۰: بهره از یاری یاری نیستش 75شمارهٔ ۷۷۱: گیرم غم تو و دل خونین دهم عوض 76شمارهٔ ۷۷۲: نوبهار آمد خرامان دوش بر دوش نشاط 77شمارهٔ ۷۷۳: تنها نه تنگنای دلم شد خراب خط 78شمارهٔ ۷۷۴: هرگز نیامده است و نیاید ز ما غلط 79شمارهٔ ۷۷۵: چو بیند آن عذار لاله گون شمع 80شمارهٔ ۷۷۶: غیر از دلم که بی تو در او گشته دا ...81شمارهٔ ۷۷۷: بود از سوز دلم هر قطره خون در تن ...82شمارهٔ ۷۷۸: میستاند باج از صرصر نگاه تند خلق 83شمارهٔ ۷۷۹: هر سبزه سراپای زبانست در این باغ 84شمارهٔ ۷۸۰: گر نیست آفتاب برین در کمین برف 85شمارهٔ ۷۸۱: ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف 86شمارهٔ ۷۸۲: جمله عالم را هویدا کرد عشق 87شمارهٔ ۷۸۳: هر که بگشاید زبان نطق بیجا پیش خل ...88شمارهٔ ۷۸۴: رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از ...89شمارهٔ ۷۸۵: در کسب هوا کوش که آزاد کند مشک 90شمارهٔ ۷۸۶: لعل لب او راست ز رنگین سخنی رنگ 91شمارهٔ ۷۸۷: در راه شوق جانان عزم سفر مبارک 92شمارهٔ ۷۸۸: از سوز دلم دیدهٔ مهجور شود خشک 93شمارهٔ ۷۸۹: نه همین چون نی، گلو بی دور ساغر ب ...94شمارهٔ ۷۹۰: در تنم از خون نمی گذاشت فریاد 95شمارهٔ ۷۹۱: دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وف ...96شمارهٔ ۷۹۲: کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ 97شمارهٔ ۷۹۳: حسن صدا از آن دهن غنچه فام تنگ 98شمارهٔ ۷۹۴: باشد کسی که سر خوی او ز جام دل 99شمارهٔ ۷۹۵: گل کی نهد از ناز قدم بر سر بلبل 100شمارهٔ ۷۹۶: خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل 101شمارهٔ ۷۹۷: چو گل ز فیض صبوحی پر است جام جمال 102شمارهٔ ۷۹۸: از فیض عشق دید بسی فتح باب دل 103شمارهٔ ۷۹۹: از نور بندگیست فروغ جبین دل 104شمارهٔ ۸۰۰: یار می آید و به استقبال 105شمارهٔ ۸۰۱: می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال 106شمارهٔ ۸۰۲: بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل 107شمارهٔ ۸۰۳: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم ...108شمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در ...109شمارهٔ ۸۰۵: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد ...110شمارهٔ ۸۰۶: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل 111شمارهٔ ۸۰۷: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل 112شمارهٔ ۸۰۸: کی غمی از پا و کی پروای از سر داش ...113شمارهٔ ۸۰۹: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم 114شمارهٔ ۸۱۰: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم 115شمارهٔ ۸۱۱: کرده جا تا آن لب میگون به افسون د ...116شمارهٔ ۸۱۲: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم 117شمارهٔ ۸۱۳: با شیخ خانقاه می ناب می زنم 118شمارهٔ ۸۱۴: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر می گف ...119شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...120شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 121شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 122شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 123شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...124شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...125شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...126شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...127شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 128شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 129شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...130شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...131شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...132شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 133شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...134شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...135شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 136شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...137شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...138شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 139شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...140شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...141شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 142شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 143شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 144شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 145شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...146شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...147شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 148شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 149شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...150شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...151شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 152شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 153شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...154شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...155شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...156شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...157شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 158شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 159شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 160شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...161شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 162شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 163شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 164شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 165شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 166شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 167شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 168شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 169شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...170شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...171شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...172شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 173شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...174شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 175شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...176شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 177شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...178شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...179شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...180شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...181شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 182شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 183شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 184شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 185شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...186شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 187شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...188شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...189شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...190شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 191شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...192شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 193شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 194شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...195شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...196شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 197شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 198شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 199شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 200شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 201شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...202شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 203شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...204شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...205شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...206شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 207شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 208شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...209شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 210شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 211شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 212شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...213شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...214شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 215شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 216شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 217شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 218شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...219شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...220شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 221شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 222شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 223شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...224شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 225شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...226شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...227شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 228شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 229شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 230شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...231شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 232شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...233شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 234شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...235شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...236شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...237شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 238شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 239شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 240شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...241شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...242شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!243شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 244شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 245شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...246شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 247شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 248شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 249شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 250شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...251شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 252شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 253شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 254شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...255شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 256شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 257شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...258شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 259شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...260شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 261شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...262شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 263شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 264شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 265شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 266شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...267شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 268شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 269شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 270شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 271شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 272شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 273شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 274شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 275شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...276شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 277شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...278شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 279شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 280شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 281شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 282شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 283شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...284شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...285شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 286شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 287شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...288شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...289شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...290شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 291شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 292شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 293شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...294شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...295شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...296شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 297شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 298شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 299شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 300شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 301شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...302شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 303شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...304شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...305شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...306شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...307شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...308شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...309شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...310شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...311شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 312شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 313شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...314شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 315شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 316شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...317شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...318شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...319شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...320شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 321شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...322شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...323شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 324شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 325شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 326شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...327شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 328شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 329شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...330شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...331شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 332شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...333شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 334شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...335شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...336شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 337شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 338شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 339شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...340شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...341شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...342شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...343شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 344شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 345شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...346شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...347شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 348شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...349شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 350شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...351شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟352شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...353شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...354شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...355شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 356شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...357شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 358شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 359شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 360شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...361شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 362شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 363شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 364شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...365شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 366شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...367شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...368شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...369شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 370شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...371شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...372شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...373شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 374شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...375شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 376شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...377شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...378شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 379شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 380شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 381شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 382شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 383شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ