به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۷۳۵: به سیر باغ خرامان شد آن نگار امروز

1850عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

به سیر باغ خرامان شد آن نگار امروز
چه مایه فیض که اندوخت نوبهار امروز
دلم زدیدنش آبی که خورده بود امشب
فرو چکید زمژگان اشکبار امروز
بود زجوش تر و تازگی به روی هوا
چو خرده های گل آتشین شرار امروز
به رنگ جوهر تیغ از وفور حیرانی است
که پیچ و تاب دلم مانده برقرار امروز

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۳۴: مستان پی گلگشت چمن می رسد امروز 2شمارهٔ ۷۳۵: به سیر باغ خرامان شد آن نگار امرو ...3شمارهٔ ۷۳۶: غیر از ایام وصال بت دلخواه مپرس 4شمارهٔ ۷۳۷: معنیی گر هست با رند می آشام است و ...5شمارهٔ ۷۳۸: ز لب به سینه عبث نیست ترکناز نفس 6شمارهٔ ۷۳۹: غنچه از دلبستگی گردیده پنهان در ل ...7شمارهٔ ۷۴۰: به رنگ شمع بگدازد ز سوز سینه ام ت ...8شمارهٔ ۷۴۱: بی تو ساغر لخت دل چون لاله دارد د ...9شمارهٔ ۷۴۲: با صدانداز نشست آن بت رعنا در پیش 10شمارهٔ ۷۴۳: می مکد خون دلم را غنچه عنابی اش 11شمارهٔ ۷۴۴: طراوت دارد از بس نوبهار حسن سرشار ...12شمارهٔ ۷۴۵: سرشته اند ز فیض هوای صبح تنش 13شمارهٔ ۷۴۶: تا یاد ترا کرده دلم راهبر خویش 14شمارهٔ ۷۴۷: هر قدر غم بیند از گردون بود دانا ...15شمارهٔ ۷۴۸: ز حیرت ماند در بند چکیدن گوهر کوش ...16شمارهٔ ۷۴۹: ندارد بیش ازین دل طاقت صهبای پر ز ...17شمارهٔ ۷۵۰: نشست و کان کیفیت ازو شد بزم رنگین ...18شمارهٔ ۷۵۱: در بند پاس خاطر غیر اینقدر مباش 19شمارهٔ ۷۵۲: حسن معنی را وی بینا ز نادیدن به خ ...20شمارهٔ ۷۵۳: به گلزاری که در رفتار آید سرو موز ...21شمارهٔ ۷۵۴: چنان کز قهر او مانند صهبا آب شد آ ...22شمارهٔ ۷۵۵: دل به عشق از بستگی وا می شود غمگی ...23شمارهٔ ۷۵۶: از یاد که گردید دلت مسکن آتش 24شمارهٔ ۷۵۷: به وادیی که کند تیغ عشق تسخیرش 25شمارهٔ ۷۵۸: ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک س ...26شمارهٔ ۷۵۹: شکاریی که دلم گشته است نخجیرش 27شمارهٔ ۷۶۰: هرگز صدا نبرده در این بزم ره به گ ...28شمارهٔ ۷۶۱: ای دل هم آرمیده و هم می رمیده باش ...29شمارهٔ ۷۶۲: زل بند چاشنی باشد حلاوت از لبش 30شمارهٔ ۷۶۳: خوشا جوش بهار تبت و دامان کهسارش 31شمارهٔ ۷۶۴: بتی که برده دلم زلف عنبر بویش 32شمارهٔ ۷۶۵: از آن چون آب در گلها بود آهسته رف ...33شمارهٔ ۷۶۶: در بزم می چو آمده ای بی حجاب باش 34شمارهٔ ۷۶۷: سبزه پامال شد از نرمی خویش 35شمارهٔ ۷۶۸: بود لبریز صهبای لطافت ساغر نگش 36شمارهٔ ۷۶۹: یار مست است امشب و من کامرانم از ...37شمارهٔ ۷۷۰: بهره از یاری یاری نیستش 38شمارهٔ ۷۷۱: گیرم غم تو و دل خونین دهم عوض 39شمارهٔ ۷۷۲: نوبهار آمد خرامان دوش بر دوش نشاط 40شمارهٔ ۷۷۳: تنها نه تنگنای دلم شد خراب خط 41شمارهٔ ۷۷۴: هرگز نیامده است و نیاید ز ما غلط 42شمارهٔ ۷۷۵: چو بیند آن عذار لاله گون شمع 43شمارهٔ ۷۷۶: غیر از دلم که بی تو در او گشته دا ...44شمارهٔ ۷۷۷: بود از سوز دلم هر قطره خون در تن ...45شمارهٔ ۷۷۸: میستاند باج از صرصر نگاه تند خلق 46شمارهٔ ۷۷۹: هر سبزه سراپای زبانست در این باغ 47شمارهٔ ۷۸۰: گر نیست آفتاب برین در کمین برف 48شمارهٔ ۷۸۱: ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف 49شمارهٔ ۷۸۲: جمله عالم را هویدا کرد عشق 50شمارهٔ ۷۸۳: هر که بگشاید زبان نطق بیجا پیش خل ...51شمارهٔ ۷۸۴: رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از ...52شمارهٔ ۷۸۵: در کسب هوا کوش که آزاد کند مشک 53شمارهٔ ۷۸۶: لعل لب او راست ز رنگین سخنی رنگ 54شمارهٔ ۷۸۷: در راه شوق جانان عزم سفر مبارک 55شمارهٔ ۷۸۸: از سوز دلم دیدهٔ مهجور شود خشک 56شمارهٔ ۷۸۹: نه همین چون نی، گلو بی دور ساغر ب ...57شمارهٔ ۷۹۰: در تنم از خون نمی گذاشت فریاد 58شمارهٔ ۷۹۱: دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وف ...59شمارهٔ ۷۹۲: کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ 60شمارهٔ ۷۹۳: حسن صدا از آن دهن غنچه فام تنگ 61شمارهٔ ۷۹۴: باشد کسی که سر خوی او ز جام دل 62شمارهٔ ۷۹۵: گل کی نهد از ناز قدم بر سر بلبل 63شمارهٔ ۷۹۶: خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل 64شمارهٔ ۷۹۷: چو گل ز فیض صبوحی پر است جام جمال 65شمارهٔ ۷۹۸: از فیض عشق دید بسی فتح باب دل 66شمارهٔ ۷۹۹: از نور بندگیست فروغ جبین دل 67شمارهٔ ۸۰۰: یار می آید و به استقبال 68شمارهٔ ۸۰۱: می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال 69شمارهٔ ۸۰۲: بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل 70شمارهٔ ۸۰۳: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم ...71شمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در ...72شمارهٔ ۸۰۵: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد ...73شمارهٔ ۸۰۶: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل 74شمارهٔ ۸۰۷: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل 75شمارهٔ ۸۰۸: کی غمی از پا و کی پروای از سر داش ...76شمارهٔ ۸۰۹: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم 77شمارهٔ ۸۱۰: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم 78شمارهٔ ۸۱۱: کرده جا تا آن لب میگون به افسون د ...79شمارهٔ ۸۱۲: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم 80شمارهٔ ۸۱۳: با شیخ خانقاه می ناب می زنم 81شمارهٔ ۸۱۴: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر می گف ...82شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...83شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 84شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 85شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 86شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...87شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...88شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...89شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...90شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 91شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 92شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...93شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...94شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...95شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 96شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...97شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...98شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 99شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...100شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...101شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 102شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...103شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...104شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 105شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 106شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 107شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 108شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...109شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...110شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 111شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 112شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...113شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...114شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 115شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 116شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...117شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...118شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...119شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...120شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 121شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 122شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 123شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...124شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 125شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 126شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 127شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 128شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 129شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 130شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 131شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 132شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...133شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...134شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...135شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 136شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...137شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 138شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...139شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 140شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...141شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...142شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...143شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...144شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 145شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 146شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 147شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 148شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...149شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 150شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...151شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...152شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...153شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 154شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...155شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 156شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 157شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...158شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...159شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 160شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 161شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 162شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 163شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 164شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...165شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 166شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...167شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...168شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...169شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 170شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 171شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...172شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 173شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 174شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 175شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...176شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...177شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 178شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 179شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 180شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 181شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...182شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...183شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 184شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 185شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 186شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...187شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 188شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...189شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...190شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 191شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 192شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 193شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...194شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 195شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...196شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 197شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...198شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...199شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...200شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 201شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 202شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 203شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...204شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...205شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!206شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 207شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 208شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...209شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 210شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 211شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 212شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 213شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...214شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 215شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 216شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 217شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...218شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 219شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 220شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...221شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 222شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...223شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 224شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...225شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 226شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 227شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 228شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 229شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...230شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 231شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 232شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 233شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 234شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 235شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 236شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 237شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 238شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...239شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 240شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...241شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 242شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 243شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 244شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 245شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 246شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...247شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...248شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 249شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 250شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...251شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...252شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...253شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 254شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 255شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 256شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...257شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...258شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...259شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 260شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 261شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 262شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 263شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 264شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...265شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 266شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...267شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...268شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...269شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...270شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...271شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...272شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...273شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...274شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 275شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 276شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...277شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 278شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 279شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...280شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...281شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...282شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...283شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 284شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...285شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...286شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 287شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 288شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 289شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...290شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 291شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 292شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...293شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...294شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 295شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...296شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 297شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...298شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...299شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 300شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 301شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 302شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...303شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...304شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...305شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...306شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 307شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 308شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...309شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...310شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 311شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...312شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 313شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...314شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟315شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...316شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...317شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...318شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 319شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...320شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 321شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 322شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 323شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...324شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 325شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 326شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 327شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...328شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 329شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...330شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...331شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...332شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 333شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...334شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...335شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...336شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 337شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...338شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 339شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...340شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...341شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 342شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 343شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 344شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 345شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 346شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ