به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۷۹۶: خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل

1730عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل
منصب در خاک و خون غلطیدن ارزانی به دل
تا کند با ناوک بیداد او نسبت درست
داده اند از روز اول شکل پیکانی به دل
غنچهٔ امید ما محنت پرستان بشکفد
رو کند از یاد زلفی چون پریشانی به دل
اهل عصیان را ندامت مایهٔ دل زندگی است
سودمند افتاده تریاق پشیمانی به دل
گر مسخر می تواند ساخت دیو نفس را
می رسد در ملک تن جویا سلیمانی به دل

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۹۵: گل کی نهد از ناز قدم بر سر بلبل 2شمارهٔ ۷۹۶: خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل 3شمارهٔ ۷۹۷: چو گل ز فیض صبوحی پر است جام جمال 4شمارهٔ ۷۹۸: از فیض عشق دید بسی فتح باب دل 5شمارهٔ ۷۹۹: از نور بندگیست فروغ جبین دل 6شمارهٔ ۸۰۰: یار می آید و به استقبال 7شمارهٔ ۸۰۱: می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال 8شمارهٔ ۸۰۲: بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل 9شمارهٔ ۸۰۳: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم ...10شمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در ...11شمارهٔ ۸۰۵: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد ...12شمارهٔ ۸۰۶: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل 13شمارهٔ ۸۰۷: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل 14شمارهٔ ۸۰۸: کی غمی از پا و کی پروای از سر داش ...15شمارهٔ ۸۰۹: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم 16شمارهٔ ۸۱۰: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم 17شمارهٔ ۸۱۱: کرده جا تا آن لب میگون به افسون د ...18شمارهٔ ۸۱۲: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم 19شمارهٔ ۸۱۳: با شیخ خانقاه می ناب می زنم 20شمارهٔ ۸۱۴: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر می گف ...21شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...22شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 23شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 24شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 25شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...26شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...27شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...28شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...29شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 30شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 31شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...32شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...33شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...34شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 35شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...36شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...37شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 38شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...39شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...40شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 41شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...42شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...43شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 44شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 45شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 46شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 47شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...48شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...49شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 50شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 51شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...52شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...53شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 54شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 55شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...56شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...57شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...58شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...59شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 60شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 61شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 62شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...63شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 64شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 65شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 66شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 67شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 68شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 69شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 70شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 71شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...72شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...73شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...74شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 75شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...76شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 77شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...78شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 79شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...80شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...81شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...82شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...83شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 84شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 85شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 86شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 87شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...88شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 89شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...90شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...91شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...92شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 93شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...94شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 95شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 96شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...97شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...98شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 99شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 100شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 101شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 102شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 103شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...104شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 105شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...106شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...107شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...108شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 109شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 110شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...111شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 112شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 113شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 114شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...115شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...116شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 117شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 118شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 119شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 120شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...121شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...122شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 123شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 124شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 125شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...126شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 127شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...128شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...129شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 130شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 131شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 132شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...133شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 134شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...135شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 136شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...137شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...138شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...139شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 140شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 141شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 142شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...143شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...144شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!145شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 146شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 147شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...148شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 149شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 150شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 151شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 152شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...153شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 154شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 155شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 156شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...157شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 158شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 159شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...160شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 161شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...162شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 163شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...164شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 165شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 166شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 167شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 168شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...169شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 170شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 171شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 172شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 173شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 174شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 175شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 176شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 177شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...178شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 179شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...180شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 181شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 182شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 183شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 184شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 185شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...186شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...187شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 188شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 189شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...190شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...191شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...192شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 193شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 194شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 195شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...196شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...197شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...198شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 199شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 200شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 201شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 202شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 203شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...204شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 205شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...206شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...207شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...208شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...209شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...210شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...211شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...212شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...213شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 214شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 215شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...216شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 217شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 218شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...219شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...220شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...221شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...222شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 223شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...224شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...225شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 226شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 227شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 228شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...229شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 230شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 231شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...232شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...233شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 234شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...235شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 236شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...237شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...238شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 239شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 240شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 241شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...242شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...243شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...244شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...245شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 246شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 247شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...248شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...249شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 250شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...251شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 252شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...253شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟254شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...255شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...256شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...257شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 258شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...259شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 260شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 261شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 262شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...263شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 264شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 265شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 266شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...267شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 268شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...269شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...270شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...271شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 272شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...273شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...274شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...275شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 276شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...277شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 278شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...279شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...280شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 281شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 282شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 283شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 284شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 285شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ