به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۸۰۰: یار می آید و به استقبال

1670عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

یار می آید و به استقبال
می روم دمبدم ز حال به حال
هر چه شد دلنشین عزیز بود
مردم چشم آینه است مثال
چون تصور کنم میانش را
هست باریکتر ز راه خیال
در گلستان ز شرم سرو قدش
می گذارد چو نخل موم نهال
تن به کاهش دهد چو بدر منیر
هر که باشد به فکر کسب کمال

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۹۹: از نور بندگیست فروغ جبین دل 2شمارهٔ ۸۰۰: یار می آید و به استقبال 3شمارهٔ ۸۰۱: می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال 4شمارهٔ ۸۰۲: بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل 5شمارهٔ ۸۰۳: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم ...6شمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در ...7شمارهٔ ۸۰۵: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد ...8شمارهٔ ۸۰۶: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل 9شمارهٔ ۸۰۷: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل 10شمارهٔ ۸۰۸: کی غمی از پا و کی پروای از سر داش ...11شمارهٔ ۸۰۹: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم 12شمارهٔ ۸۱۰: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم 13شمارهٔ ۸۱۱: کرده جا تا آن لب میگون به افسون د ...14شمارهٔ ۸۱۲: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم 15شمارهٔ ۸۱۳: با شیخ خانقاه می ناب می زنم 16شمارهٔ ۸۱۴: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر می گف ...17شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...18شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 19شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 20شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 21شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...22شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...23شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...24شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...25شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 26شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 27شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...28شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...29شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...30شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 31شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...32شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...33شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 34شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...35شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...36شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 37شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...38شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...39شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 40شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 41شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 42شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 43شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...44شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...45شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 46شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 47شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...48شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...49شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 50شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 51شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...52شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...53شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...54شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...55شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 56شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 57شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 58شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...59شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 60شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 61شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 62شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 63شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 64شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 65شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 66شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 67شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...68شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...69شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...70شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 71شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...72شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 73شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...74شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 75شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...76شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...77شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...78شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...79شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 80شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 81شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 82شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 83شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...84شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 85شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...86شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...87شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...88شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 89شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...90شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 91شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 92شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...93شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...94شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 95شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 96شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 97شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 98شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 99شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...100شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 101شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...102شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...103شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...104شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 105شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 106شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...107شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 108شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 109شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 110شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...111شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...112شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 113شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 114شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 115شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 116شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...117شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...118شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 119شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 120شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 121شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...122شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 123شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...124شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...125شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 126شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 127شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 128شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...129شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 130شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...131شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 132شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...133شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...134شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...135شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 136شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 137شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 138شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...139شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...140شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!141شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 142شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 143شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...144شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 145شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 146شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 147شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 148شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...149شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 150شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 151شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 152شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...153شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 154شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 155شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...156شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 157شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...158شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 159شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...160شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 161شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 162شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 163شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 164شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...165شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 166شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 167شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 168شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 169شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 170شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 171شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 172شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 173شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...174شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 175شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...176شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 177شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 178شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 179شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 180شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 181شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...182شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...183شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 184شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 185شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...186شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...187شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...188شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 189شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 190شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 191شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...192شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...193شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...194شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 195شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 196شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 197شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 198شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 199شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...200شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 201شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...202شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...203شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...204شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...205شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...206شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...207شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...208شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...209شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 210شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 211شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...212شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 213شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 214شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...215شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...216شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...217شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...218شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 219شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...220شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...221شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 222شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 223شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 224شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...225شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 226شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 227شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...228شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...229شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 230شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...231شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 232شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...233شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...234شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 235شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 236شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 237شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...238شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...239شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...240شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...241شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 242شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 243شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...244شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...245شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 246شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...247شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 248شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...249شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟250شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...251شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...252شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...253شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 254شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...255شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 256شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 257شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 258شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...259شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 260شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 261شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 262شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...263شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 264شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...265شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...266شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...267شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 268شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...269شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...270شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...271شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 272شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...273شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 274شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...275شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...276شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 277شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 278شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 279شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 280شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 281شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ