به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای تنم

1670عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بسکه جا کرده است مهرت در سراپای تنم
ریشه نخل محبت گشته رگهای تنم
عمرها شد در لباس نیستی آسوده ام
کی بدام پیرهن افتاده عنقای تنم
ای فدایت جان من دور از بهار جلوه ات
خشک شد مانند گل خون در سراپای تنم
بوده ام در هر لباسی چند روزی، عاقبت
جامهٔ عریانی آمد راست بالای تنم
سوختم جویا ز هجرش تا سحر مانند شمع
عاقبت بگداخت در عشقش سراپای تنم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...2شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...3شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 4شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 5شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...6شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...7شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...8شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 9شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...10شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...11شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 12شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...13شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...14شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 15شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...16شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...17شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 18شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 19شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 20شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 21شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...22شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...23شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 24شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 25شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...26شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...27شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 28شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 29شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...30شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...31شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...32شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...33شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 34شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 35شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 36شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...37شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 38شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 39شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 40شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 41شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 42شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 43شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 44شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 45شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...46شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...47شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...48شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 49شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...50شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 51شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...52شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 53شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...54شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...55شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...56شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...57شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 58شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 59شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 60شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 61شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...62شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 63شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...64شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...65شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...66شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 67شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...68شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 69شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 70شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...71شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...72شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 73شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 74شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 75شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 76شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 77شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...78شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 79شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...80شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...81شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...82شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 83شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 84شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...85شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 86شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 87شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 88شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...89شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...90شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 91شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 92شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 93شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 94شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...95شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...96شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 97شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 98شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 99شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...100شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 101شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...102شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...103شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 104شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 105شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 106شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...107شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 108شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...109شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 110شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...111شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...112شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...113شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 114شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 115شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 116شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...117شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...118شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!119شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 120شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 121شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...122شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 123شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 124شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 125شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 126شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...127شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 128شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 129شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 130شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...131شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 132شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 133شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...134شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 135شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...136شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 137شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...138شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 139شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 140شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 141شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 142شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...143شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 144شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 145شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 146شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 147شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 148شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 149شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 150شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 151شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...152شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 153شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...154شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 155شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 156شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 157شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 158شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 159شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...160شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...161شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 162شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 163شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...164شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...165شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...166شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 167شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 168شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 169شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...170شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...171شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...172شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 173شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 174شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 175شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 176شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 177شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...178شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 179شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...180شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...181شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...182شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...183شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...184شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...185شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...186شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...187شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 188شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 189شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...190شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 191شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 192شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...193شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...194شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...195شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...196شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 197شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...198شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...199شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 200شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 201شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 202شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...203شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 204شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 205شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...206شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...207شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 208شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...209شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 210شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...211شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...212شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 213شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 214شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 215شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...216شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...217شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...218شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...219شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 220شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 221شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...222شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...223شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 224شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...225شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 226شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...227شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟228شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...229شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...230شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...231شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 232شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...233شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 234شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 235شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 236شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...237شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 238شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 239شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 240شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...241شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 242شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...243شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...244شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...245شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 246شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...247شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...248شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...249شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 250شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...251شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 252شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...253شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...254شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 255شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 256شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 257شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 258شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 259شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ