به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل تنگم

1980عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل تنگم
شکست از موج خارا خورد این آیینه در سنگم
بیاد چشم مستی دارد از بس عشق دلتنگم
بریزد خون صهبا از شکست شیشهٔ رنگم
مرا باید کشید آزار هر کس را رسد دردی
محیط عالمست از وسعت مشرب دل تنگم
بزور معجز آخر رو بسویم کرد آن بدخو
بتابد پنجهٔ خورشید عشق آتشین چنگم
چو آن زخمی که از خونگرمی مرهم بهم آید
نهان گردید جویا در نگین نام من از ننگم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...2شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...3شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 4شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...5شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...6شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 7شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...8شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...9شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 10شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...11شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...12شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 13شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 14شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 15شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 16شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...17شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...18شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 19شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 20شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...21شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...22شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 23شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 24شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...25شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...26شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...27شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...28شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 29شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 30شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 31شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...32شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 33شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 34شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 35شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 36شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 37شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 38شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 39شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 40شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...41شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...42شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...43شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 44شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...45شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 46شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...47شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 48شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...49شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...50شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...51شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...52شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 53شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 54شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 55شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 56شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...57شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 58شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...59شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...60شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...61شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 62شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...63شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 64شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 65شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...66شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...67شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 68شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 69شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 70شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 71شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 72شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...73شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 74شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...75شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...76شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...77شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 78شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 79شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...80شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 81شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 82شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 83شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...84شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...85شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 86شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 87شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 88شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 89شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...90شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...91شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 92شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 93شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 94شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...95شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 96شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...97شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...98شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 99شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 100شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 101شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...102شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 103شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...104شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 105شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...106شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...107شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...108شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 109شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 110شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 111شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...112شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...113شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!114شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 115شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 116شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...117شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 118شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 119شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 120شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 121شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...122شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 123شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 124شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 125شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...126شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 127شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 128شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...129شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 130شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...131شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 132شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...133شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 134شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 135شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 136شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 137شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...138شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 139شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 140شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 141شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 142شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 143شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 144شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 145شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 146شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...147شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 148شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...149شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 150شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 151شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 152شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 153شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 154شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...155شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...156شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 157شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 158شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...159شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...160شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...161شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 162شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 163شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 164شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...165شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...166شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...167شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 168شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 169شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 170شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 171شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 172شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...173شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 174شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...175شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...176شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...177شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...178شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...179شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...180شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...181شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...182شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 183شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 184شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...185شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 186شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 187شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...188شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...189شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...190شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...191شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 192شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...193شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...194شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 195شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 196شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 197شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...198شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 199شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 200شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...201شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...202شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 203شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...204شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 205شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...206شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...207شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 208شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 209شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 210شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...211شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...212شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...213شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...214شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 215شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 216شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...217شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...218شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 219شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...220شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 221شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...222شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟223شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...224شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...225شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...226شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 227شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...228شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 229شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 230شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 231شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...232شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 233شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 234شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 235شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...236شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 237شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...238شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...239شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...240شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 241شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...242شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...243شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...244شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 245شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...246شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 247شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...248شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...249شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 250شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 251شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 252شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 253شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 254شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ