به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بستم

1690عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بستم
که حسرت نامه ام را بر شکست بال خود بستم
سخن از عرش گوید مرغ دل تا آستانش را
به سرو قامت آه بلند اقبال خود بستم
به رنگ صبح کی افسرده از تهمت پیری
کمر از نور فیض جام مالامال خود بستم
زخجلت خویشتن را از دل خود هم نهان دارم
در این آیینه ره بر صورت احوال خود بستم
ز بس رخساره ام در گرد کلفت شد نهان جویا
به روی آینه دیواری از تمثال خود بستم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 2شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...3شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...4شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 5شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 6شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...7شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...8شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...9شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...10شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 11شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 12شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 13شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...14شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 15شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 16شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 17شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 18شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 19شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 20شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 21شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 22شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...23شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...24شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...25شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 26شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...27شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 28شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...29شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 30شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...31شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...32شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...33شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...34شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 35شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 36شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 37شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 38شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...39شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 40شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...41شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...42شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...43شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 44شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...45شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 46شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 47شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...48شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...49شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 50شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 51شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 52شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 53شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 54شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...55شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 56شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...57شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...58شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...59شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 60شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 61شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...62شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 63شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 64شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 65شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...66شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...67شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 68شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 69شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 70شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 71شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...72شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...73شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 74شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 75شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 76شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...77شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 78شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...79شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...80شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 81شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 82شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 83شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...84شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 85شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...86شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 87شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...88شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...89شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...90شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 91شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 92شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 93شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...94شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...95شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!96شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 97شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 98شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...99شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 100شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 101شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 102شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 103شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...104شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 105شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 106شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 107شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...108شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 109شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 110شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...111شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 112شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...113شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 114شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...115شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 116شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 117شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 118شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 119شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...120شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 121شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 122شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 123شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 124شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 125شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 126شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 127شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 128شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...129شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 130شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...131شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 132شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 133شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 134شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 135شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 136شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...137شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...138شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 139شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 140شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...141شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...142شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...143شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 144شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 145شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 146شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...147شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...148شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...149شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 150شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 151شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 152شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 153شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 154شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...155شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 156شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...157شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...158شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...159شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...160شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...161شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...162شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...163شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...164شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 165شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 166شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...167شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 168شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 169شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...170شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...171شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...172شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...173شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 174شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...175شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...176شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 177شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 178شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 179شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...180شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 181شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 182شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...183شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...184شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 185شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...186شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 187شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...188شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...189شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 190شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 191شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 192شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...193شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...194شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...195شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...196شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 197شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 198شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...199شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...200شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 201شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...202شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 203شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...204شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟205شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...206شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...207شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...208شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 209شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...210شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 211شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 212شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 213شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...214شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 215شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 216شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 217شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...218شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 219شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...220شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...221شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...222شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 223شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...224شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...225شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...226شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 227شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...228شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 229شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...230شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...231شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 232شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 233شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 234شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 235شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 236شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ