به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم

2200عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

مستیش افزود تا بشکست مینای دلم
جام عیشش پر بود از ریختن های دلم
غنچه سان گر واشکافی جز زبان شکوه نیست
زان تغافلهای دل خون کن سراپای دلم
رشک همچشمی تماشا کن جگر در خون نشست
شد ز داغت تا مرقع پوش بالای دلم
بزم عیشت از صراحی و قدح خالی مباد
پربود تا ساغرم چشمم ز مینای دلم
همچو خون مرده ماند در رگ خارا شرار
گر فتد بر کوه جویا بار غمهای دلم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 2شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 3شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 4شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 5شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 6شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...7شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...8شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...9شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 10شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...11شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 12شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...13شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 14شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...15شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...16شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...17شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...18شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 19شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 20شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 21شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 22شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...23شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 24شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...25شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...26شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...27شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 28شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...29شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 30شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 31شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...32شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...33شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 34شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 35شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 36شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 37شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 38شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...39شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 40شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...41شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...42شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...43شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 44شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 45شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...46شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 47شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 48شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 49شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...50شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...51شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 52شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 53شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 54شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 55شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...56شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...57شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 58شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 59شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 60شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...61شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 62شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...63شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...64شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 65شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 66شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 67شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...68شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 69شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...70شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 71شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...72شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...73شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...74شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 75شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 76شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 77شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...78شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...79شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!80شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 81شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 82شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...83شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 84شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 85شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 86شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 87شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...88شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 89شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 90شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 91شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...92شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 93شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 94شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...95شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 96شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...97شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 98شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...99شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 100شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 101شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 102شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 103شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...104شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 105شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 106شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 107شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 108شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 109شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 110شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 111شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 112شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...113شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 114شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...115شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 116شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 117شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 118شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 119شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 120شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...121شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...122شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 123شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 124شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...125شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...126شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...127شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 128شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 129شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 130شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...131شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...132شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...133شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 134شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 135شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 136شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 137شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 138شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...139شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 140شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...141شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...142شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...143شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...144شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...145شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...146شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...147شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...148شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 149شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 150شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...151شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 152شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 153شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...154شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...155شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...156شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...157شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 158شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...159شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...160شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 161شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 162شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 163شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...164شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 165شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 166شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...167شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...168شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 169شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...170شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 171شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...172شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...173شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 174شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 175شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 176شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...177شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...178شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...179شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...180شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 181شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 182شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...183شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...184شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 185شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...186شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 187شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...188شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟189شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...190شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...191شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...192شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 193شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...194شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 195شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 196شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 197شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...198شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 199شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 200شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 201شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...202شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 203شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...204شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...205شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...206شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 207شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...208شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...209شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...210شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 211شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...212شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 213شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...214شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...215شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 216شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 217شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 218شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 219شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 220شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ