ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم
به بال ناله بود چون سپند پروازم
مرا کباب دل از روی گرم می سوزد
اسیر خوی توام سایه پرور نازم
گر آفتاب جمال تو در نظر باشد
به روی دل در فیض است دیدهٔ بازم
ز پای خم سو اخلاص بر نمی گیرم
مرا که هست فلاطون عقل دمسازم
رموز عشق زمن گل نمی کند جویا
که سر به مهر خموشیست غنچهٔ رازم