به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار نگذارم

1730عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

و قمری از فغان خود را دمی بیکار نگذارم
به تن از پیرهن جز یک گریبان وار نگذارم
بریزم خاک حسرت بسکه بر سر بی گل رویی
ز صحرای جنون یک گل زمین هموار نگذارم
خیال یوسف خود را زلیخاوار از غیرت
دمی با روشنی در دیدهٔ خونبار نگذارم
ز موج خون کنم صیقل دل غمدیده خود را
من این آیینه را در کلفت زنگار نگذارم
بر آن عزمم که از طوفان اشک لاله گون جویا
به گرد شهربند جسم یک دیوار نگذارم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 2شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...3شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...4شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 5شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...6شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...7شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 8شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 9شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 10شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 11شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...12شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...13شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 14شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 15شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...16شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...17شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 18شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 19شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...20شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...21شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...22شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...23شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 24شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 25شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 26شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...27شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 28شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 29شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 30شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 31شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 32شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 33شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 34شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 35شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...36شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...37شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...38شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 39شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...40شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 41شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...42شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 43شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...44شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...45شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...46شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...47شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 48شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 49شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 50شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 51شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...52شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 53شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...54شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...55شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...56شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 57شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...58شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 59شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 60شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...61شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...62شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 63شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 64شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 65شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 66شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 67شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...68شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 69شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...70شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...71شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...72شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 73شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 74شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...75شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 76شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 77شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 78شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...79شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...80شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 81شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 82شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 83شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 84شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...85شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...86شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 87شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 88شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 89شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...90شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 91شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...92شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...93شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 94شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 95شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 96شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...97شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 98شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...99شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 100شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...101شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...102شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...103شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 104شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 105شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 106شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...107شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...108شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!109شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 110شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 111شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...112شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 113شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 114شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 115شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 116شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...117شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 118شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 119شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 120شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...121شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 122شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 123شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...124شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 125شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...126شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 127شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...128شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 129شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 130شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 131شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 132شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...133شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 134شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 135شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 136شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 137شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 138شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 139شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 140شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 141شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...142شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 143شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...144شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 145شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 146شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 147شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 148شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 149شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...150شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...151شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 152شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 153شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...154شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...155شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...156شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 157شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 158شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 159شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...160شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...161شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...162شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 163شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 164شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 165شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 166شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 167شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...168شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 169شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...170شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...171شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...172شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...173شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...174شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...175شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...176شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...177شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 178شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 179شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...180شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 181شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 182شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...183شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...184شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...185شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...186شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 187شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...188شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...189شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 190شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 191شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 192شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...193شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 194شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 195شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...196شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...197شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 198شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...199شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 200شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...201شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...202شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 203شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 204شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 205شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...206شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...207شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...208شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...209شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 210شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 211شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...212شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...213شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 214شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...215شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 216شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...217شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟218شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...219شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...220شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...221شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 222شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...223شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 224شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 225شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 226شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...227شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 228شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 229شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 230شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...231شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 232شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...233شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...234شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...235شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 236شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...237شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...238شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...239شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 240شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...241شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 242شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...243شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...244شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 245شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 246شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 247شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 248شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 249شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ