به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم

1710عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم
در دام خود کشیده چو طاؤس گلشنم
داغ جنون گلی است که چون بر سرش زدم
مانند شمع ریشه دوانید در تنم
بیخود فتاده ام چو در آیینه شخص عکس
اما همیشه پشت به دیوار آهنم
گاه نظارهٔ تو ز مژگان بهم زدن
هر دم بر آتش جگر تشنه دامنم
کی تندباد حادثه بی جا کند مرا
از فیض صبر نام خدا، کوه آهنم
هر ناله ام شکافت جگر گاه شیر را
جویا ز جوش عشق می مرد افکنم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...2شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 3شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 4شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 5شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 6شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...7شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...8شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 9شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 10شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...11شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...12شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 13شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 14شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...15شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...16شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...17شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...18شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 19شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 20شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 21شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...22شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 23شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 24شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 25شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 26شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 27شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 28شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 29شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 30شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...31شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...32شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...33شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 34شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...35شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 36شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...37شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 38شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...39شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...40شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...41شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...42شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 43شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 44شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 45شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 46شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...47شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 48شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...49شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...50شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...51شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 52شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...53شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 54شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 55شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...56شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...57شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 58شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 59شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 60شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 61شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 62شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...63شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 64شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...65شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...66شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...67شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 68شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 69شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...70شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 71شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 72شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 73شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...74شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...75شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 76شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 77شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 78شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 79شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...80شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...81شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 82شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 83شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 84شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...85شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 86شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...87شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...88شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 89شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 90شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 91شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...92شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 93شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...94شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 95شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...96شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...97شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...98شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 99شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 100شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 101شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...102شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...103شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!104شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 105شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 106شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...107شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 108شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 109شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 110شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 111شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...112شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 113شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 114شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 115شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...116شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 117شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 118شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...119شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 120شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...121شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 122شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...123شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 124شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 125شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 126شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 127شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...128شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 129شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 130شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 131شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 132شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 133شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 134شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 135شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 136شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...137شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 138شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...139شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 140شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 141شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 142شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 143شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 144شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...145شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...146شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 147شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 148شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...149شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...150شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...151شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 152شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 153شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 154شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...155شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...156شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...157شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 158شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 159شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 160شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 161شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 162شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...163شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 164شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...165شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...166شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...167شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...168شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...169شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...170شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...171شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...172شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 173شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 174شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...175شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 176شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 177شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...178شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...179شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...180شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...181شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 182شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...183شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...184شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 185شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 186شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 187شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...188شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 189شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 190شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...191شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...192شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 193شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...194شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 195شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...196شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...197شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 198شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 199شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 200شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...201شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...202شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...203شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...204شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 205شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 206شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...207شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...208شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 209شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...210شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 211شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...212شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟213شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...214شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...215شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...216شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 217شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...218شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 219شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 220شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 221شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...222شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 223شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 224شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 225شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...226شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 227شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...228شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...229شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...230شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 231شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...232شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...233شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...234شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 235شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...236شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 237شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...238شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...239شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 240شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 241شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 242شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 243شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 244شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ