به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم

1740عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دور از تو زبسکه بی دماغم
داغ دل شب بود چراغم
از درد چسان رهم که در تن
چون شمع دوانده ریشه داغم
عشقم چو نهاد داغ بر داغ
از جوش نشاط باغ باغم
از فیض خیال او چو طاؤس
هر جا باشم میان باغم
از وحشت من مپرس عنقا
خود را گم کرده در سراغم
از آتش سینه شعله ور گشت
جویا بر سر چو شمع داغم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 2شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 3شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 4شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 5شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...6شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...7شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 8شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 9شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...10شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...11شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 12شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 13شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...14شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...15شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...16شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...17شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 18شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 19شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 20شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...21شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 22شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 23شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 24شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 25شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 26شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 27شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 28شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 29شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...30شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...31شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...32شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 33شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...34شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 35شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...36شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 37شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...38شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...39شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...40شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...41شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 42شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 43شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 44شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 45شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...46شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 47شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...48شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...49شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...50شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 51شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...52شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 53شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 54شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...55شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...56شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 57شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 58شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 59شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 60شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 61شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...62شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 63شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...64شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...65شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...66شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 67شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 68شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...69شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 70شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 71شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 72شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...73شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...74شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 75شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 76شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 77شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 78شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...79شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...80شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 81شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 82شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 83شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...84شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 85شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...86شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...87شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 88شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 89شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 90شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...91شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 92شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...93شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 94شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...95شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...96شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...97شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 98شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 99شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 100شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...101شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...102شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!103شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 104شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 105شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...106شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 107شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 108شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 109شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 110شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...111شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 112شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 113شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 114شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...115شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 116شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 117شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...118شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 119شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...120شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 121شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...122شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 123شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 124شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 125شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 126شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...127شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 128شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 129شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 130شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 131شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 132شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 133شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 134شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 135شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...136شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 137شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...138شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 139شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 140شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 141شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 142شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 143شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...144شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...145شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 146شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 147شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...148شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...149شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...150شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 151شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 152شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 153شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...154شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...155شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...156شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 157شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 158شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 159شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 160شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 161شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...162شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 163شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...164شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...165شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...166شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...167شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...168شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...169شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...170شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...171شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 172شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 173شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...174شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 175شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 176شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...177شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...178شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...179شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...180شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 181شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...182شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...183شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 184شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 185شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 186شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...187شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 188شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 189شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...190شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...191شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 192شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...193شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 194شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...195شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...196شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 197شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 198شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 199شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...200شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...201شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...202شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...203شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 204شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 205شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...206شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...207شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 208شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...209شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 210شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...211شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟212شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...213شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...214شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...215شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 216شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...217شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 218شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 219شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 220شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...221شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 222شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 223شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 224شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...225شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 226شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...227شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...228شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...229شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 230شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...231شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...232شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...233شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 234شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...235شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 236شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...237شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...238شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 239شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 240شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 241شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 242شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 243شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ