به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دیدنم

2030عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دیدنم
بر کباب دل نمک پاشد نگه دزدیدنم
آه کز غم در شب هجران او فریاد را
نالهٔ زنجیر می سازد به خود پیچیدنم
هر دو عالم کفهٔ میزان سزد قدر مرا
عقل کل از روی دقت خواهد ار سنجیدنم
گر به قدر شوق جانان جسم را سامان دهند
می شکافد نه فلک را چون قفس بالیدنم
خاطر افسرده ام جویا محیط عالم است
دهر را ماتم سرایی می کند رنجیدنم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 2شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...3شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...4شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 5شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 6شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 7شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 8شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...9شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...10شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 11شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 12شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...13شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...14شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 15شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 16شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...17شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...18شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...19شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...20شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 21شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 22شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 23شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...24شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 25شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 26شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 27شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 28شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 29شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 30شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 31شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 32شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...33شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...34شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...35شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 36شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...37شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 38شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...39شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 40شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...41شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...42شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...43شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...44شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 45شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 46شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 47شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 48شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...49شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 50شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...51شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...52شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...53شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 54شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...55شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 56شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 57شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...58شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...59شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 60شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 61شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 62شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 63شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 64شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...65شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 66شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...67شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...68شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...69شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 70شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 71شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...72شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 73شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 74شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 75شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...76شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...77شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 78شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 79شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 80شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 81شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...82شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...83شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 84شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 85شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 86شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...87شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 88شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...89شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...90شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 91شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 92شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 93شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...94شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 95شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...96شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 97شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...98شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...99شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...100شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 101شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 102شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 103شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...104شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...105شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!106شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 107شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 108شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...109شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 110شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 111شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 112شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 113شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...114شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 115شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 116شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 117شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...118شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 119شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 120شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...121شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 122شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...123شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 124شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...125شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 126شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 127شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 128شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 129شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...130شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 131شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 132شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 133شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 134شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 135شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 136شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 137شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 138شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...139شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 140شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...141شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 142شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 143شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 144شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 145شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 146شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...147شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...148شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 149شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 150شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...151شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...152شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...153شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 154شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 155شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 156شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...157شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...158شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...159شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 160شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 161شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 162شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 163شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 164شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...165شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 166شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...167شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...168شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...169شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...170شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...171شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...172شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...173شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...174شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 175شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 176شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...177شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 178شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 179شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...180شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...181شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...182شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...183شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 184شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...185شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...186شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 187شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 188شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 189شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...190شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 191شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 192شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...193شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...194شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 195شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...196شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 197شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...198شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...199شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 200شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 201شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 202شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...203شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...204شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...205شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...206شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 207شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 208شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...209شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...210شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 211شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...212شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 213شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...214شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟215شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...216شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...217شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...218شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 219شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...220شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 221شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 222شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 223شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...224شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 225شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 226شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 227شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...228شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 229شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...230شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...231شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...232شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 233شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...234شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...235شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...236شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 237شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...238شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 239شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...240شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...241شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 242شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 243شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 244شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 245شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 246شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ