به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ام

2050عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ام
گل به دامان هوا از گرد جولان دیده ام
داشت امشب یاد گرمیهایش دل را در میان
تا سحر پروانه ای را در چراغان دیده ام
گشت در پیری بهار خاطرم یاد کسی
فیض شام وصل را در صبح هجران دیده ام
بر کنار جوی چاک دل به رنگ نخل آه
سرو یاد قامت او را خرامان دیده ام
باز دل را در غم هجران گل پیراهنی
غنچه آسا تکمهٔ چاک گریبان دیده ام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...2شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...3شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...4شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 5شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...6شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...7شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 8شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...9شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...10شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 11شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...12شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...13شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 14شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 15شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 16شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 17شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...18شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...19شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 20شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 21شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...22شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...23شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 24شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 25شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...26شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...27شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...28شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...29شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 30شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 31شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 32شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...33شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 34شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 35شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 36شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 37شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 38شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 39شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 40شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 41شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...42شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...43شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...44شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 45شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...46شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 47شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...48شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 49شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...50شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...51شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...52شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...53شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 54شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 55شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 56شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 57شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...58شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 59شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...60شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...61شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...62شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 63شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...64شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 65شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 66شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...67شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...68شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 69شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 70شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 71شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 72شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 73شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...74شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 75شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...76شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...77شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...78شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 79شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 80شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...81شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 82شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 83شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 84شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...85شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...86شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 87شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 88شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 89شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 90شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...91شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...92شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 93شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 94شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 95شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...96شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 97شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...98شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...99شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 100شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 101شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 102شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...103شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 104شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...105شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 106شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...107شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...108شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...109شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 110شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 111شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 112شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...113شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...114شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!115شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 116شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 117شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...118شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 119شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 120شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 121شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 122شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...123شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 124شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 125شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 126شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...127شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 128شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 129شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...130شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 131شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...132شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 133شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...134شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 135شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 136شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 137شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 138شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...139شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 140شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 141شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 142شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 143شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 144شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 145شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 146شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 147شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...148شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 149شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...150شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 151شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 152شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 153شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 154شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 155شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...156شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...157شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 158شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 159شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...160شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...161شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...162شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 163شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 164شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 165شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...166شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...167شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...168شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 169شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 170شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 171شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 172شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 173شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...174شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 175شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...176شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...177شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...178شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...179شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...180شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...181شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...182شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...183شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 184شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 185شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...186شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 187شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 188شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...189شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...190شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...191شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...192شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 193شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...194شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...195شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 196شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 197شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 198شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...199شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 200شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 201شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...202شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...203شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 204شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...205شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 206شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...207شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...208شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 209شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 210شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 211شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...212شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...213شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...214شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...215شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 216شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 217شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...218شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...219شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 220شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...221شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 222شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...223شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟224شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...225شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...226شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...227شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 228شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...229شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 230شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 231شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 232شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...233شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 234شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 235شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 236شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...237شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 238شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...239شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...240شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...241شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 242شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...243شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...244شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...245شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 246شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...247شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 248شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...249شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...250شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 251شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 252شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 253شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 254شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 255شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ