به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنهانم

1700عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنهانم
که لبهایش بهم چسبیده از شیرینی جانم
به رنگ صبح شد پاشیده از بس در دل شبها
خیال حسن پرشورش نمک در چشم حیرانم
ز بس دارد طراوت نوبهار حسن رنگینش
نماید خاک را گل سایهٔ سرر خرامانم
ز بیدردانم از من شکوه ای گر کند جویا
همیشه با دل پرخون به رنگ غنچه خندانم
خون حسرت لاله آسا در ایاغت می کنم
ای جگر از آتش دل باز داغت می کنم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 2شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...3شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...4شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 5شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...6شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...7شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 8شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...9شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...10شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 11شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 12شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 13شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 14شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...15شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...16شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 17شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 18شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...19شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...20شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 21شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 22شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...23شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...24شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...25شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...26شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 27شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 28شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 29شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...30شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 31شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 32شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 33شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 34شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 35شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 36شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 37شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 38شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...39شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...40شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...41شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 42شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...43شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 44شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...45شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 46شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...47شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...48شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...49شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...50شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 51شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 52شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 53شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 54شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...55شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 56شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...57شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...58شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...59شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 60شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...61شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 62شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 63شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...64شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...65شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 66شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 67شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 68شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 69شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 70شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...71شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 72شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...73شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...74شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...75شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 76شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 77شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...78شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 79شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 80شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 81شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...82شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...83شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 84شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 85شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 86شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 87شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...88شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...89شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 90شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 91شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 92شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...93شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 94شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...95شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...96شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 97شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 98شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 99شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...100شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 101شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...102شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 103شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...104شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...105شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...106شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 107شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 108شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 109شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...110شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...111شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!112شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 113شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 114شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...115شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 116شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 117شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 118شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 119شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...120شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 121شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 122شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 123شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...124شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 125شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 126شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...127شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 128شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...129شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 130شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...131شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 132شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 133شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 134شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 135شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...136شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 137شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 138شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 139شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 140شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 141شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 142شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 143شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 144شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...145شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 146شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...147شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 148شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 149شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 150شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 151شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 152شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...153شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...154شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 155شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 156شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...157شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...158شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...159شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 160شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 161شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 162شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...163شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...164شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...165شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 166شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 167شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 168شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 169شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 170شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...171شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 172شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...173شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...174شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...175شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...176شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...177شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...178شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...179شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...180شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 181شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 182شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...183شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 184شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 185شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...186شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...187شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...188شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...189شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 190شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...191شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...192شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 193شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 194شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 195شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...196شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 197شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 198شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...199شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...200شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 201شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...202شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 203شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...204شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...205شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 206شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 207شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 208شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...209شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...210شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...211شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...212شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 213شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 214شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...215شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...216شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 217شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...218شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 219شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...220شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟221شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...222شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...223شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...224شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 225شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...226شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 227شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 228شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 229شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...230شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 231شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 232شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 233شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...234شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 235شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...236شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...237شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...238شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 239شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...240شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...241شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...242شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 243شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...244شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 245شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...246شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...247شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 248شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 249شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 250شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 251شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 252شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ