به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر کردم

1960عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

به راه عشق در گام نخست از خود سفر کردم
به پا بیخودی این راه را مردانه سر کردم
نمی بینم عنان اختیاری در کفت ای دل
به کوی او مرو دیگر! تو می دانی، خبر کردم
گشودم نسخهٔ درد پریشان حالی خود را
به خون دل زبان مانند برگ غنچه تر کردم
سر و سرکردهٔ روشندلان گردیده ام جویا
به بزم عشق تا چون شمع ترک تاج و سر کردم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...2شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...3شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...4شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 5شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 6شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...7شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...8شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...9شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 10شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...11شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...12شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 13شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...14شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...15شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 16شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...17شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...18شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 19شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 20شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 21شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 22شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...23شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...24شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 25شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 26شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...27شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...28شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 29شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 30شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...31شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...32شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...33شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...34شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 35شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 36شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 37شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...38شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 39شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 40شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 41شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 42شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 43شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 44شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 45شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 46شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...47شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...48شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...49شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 50شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...51شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 52شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...53شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 54شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...55شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...56شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...57شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...58شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 59شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 60شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 61شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 62شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...63شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 64شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...65شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...66شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...67شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 68شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...69شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 70شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 71شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...72شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...73شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 74شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 75شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 76شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 77شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 78شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...79شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 80شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...81شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...82شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...83شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 84شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 85شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...86شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 87شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 88شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 89شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...90شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...91شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 92شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 93شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 94شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 95شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...96شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...97شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 98شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 99شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 100شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...101شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 102شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...103شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...104شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 105شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 106شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 107شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...108شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 109شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...110شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 111شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...112شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...113شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...114شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 115شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 116شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 117شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...118شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...119شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!120شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 121شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 122شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...123شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 124شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 125شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 126شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 127شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...128شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 129شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 130شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 131شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...132شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 133شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 134شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...135شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 136شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...137شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 138شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...139شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 140شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 141شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 142شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 143شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...144شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 145شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 146شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 147شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 148شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 149شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 150شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 151شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 152شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...153شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 154شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...155شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 156شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 157شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 158شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 159شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 160شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...161شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...162شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 163شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 164شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...165شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...166شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...167شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 168شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 169شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 170شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...171شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...172شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...173شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 174شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 175شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 176شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 177شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 178شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...179شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 180شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...181شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...182شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...183شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...184شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...185شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...186شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...187شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...188شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 189شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 190شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...191شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 192شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 193شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...194شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...195شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...196شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...197شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 198شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...199شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...200شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 201شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 202شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 203شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...204شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 205شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 206شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...207شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...208شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 209شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...210شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 211شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...212شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...213شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 214شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 215شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 216شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...217شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...218شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...219شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...220شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 221شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 222شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...223شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...224شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 225شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...226شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 227شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...228شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟229شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...230شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...231شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...232شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 233شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...234شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 235شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 236شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 237شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...238شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 239شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 240شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 241شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...242شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 243شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...244شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...245شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...246شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 247شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...248شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...249شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...250شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 251شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...252شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 253شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...254شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...255شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 256شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 257شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 258شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 259شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 260شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ