به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم

1610عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم
بادا ترا ز باده بهار فرنگ چشم
مانند زخم دوخته نگشود بر رخم
ترسیده بسکه زان بت مژگان خدنگ چشم
گردیده در غم تو به تاراج گریه رفت
سویت ز چاک سینه گشایم چو زنگ چشم
در راه انتظار تو بدخو نشسته ام
سر تا بپا ز شوق شدم چون پلنگ چشم
جویا به یاد نوگل رنگین کرشمه ام
ریزد ز اشک رنگ بهار فرنگ چشم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 2شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 3شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 4شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...5شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...6شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...7شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...8شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 9شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 10شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...11شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...12شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...13شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 14شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...15شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...16شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 17شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...18شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...19شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 20شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...21شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...22شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 23شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 24شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 25شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 26شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...27شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...28شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 29شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 30شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...31شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...32شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 33شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 34شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...35شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...36شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...37شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...38شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 39شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 40شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 41شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...42شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 43شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 44شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 45شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 46شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 47شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 48شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 49شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 50شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...51شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...52شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...53شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 54شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...55شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 56شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...57شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 58شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...59شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...60شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...61شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...62شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 63شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 64شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 65شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 66شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...67شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 68شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...69شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...70شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...71شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 72شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...73شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 74شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 75شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...76شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...77شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 78شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 79شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 80شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 81شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 82شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...83شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 84شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...85شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...86شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...87شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 88شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 89شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...90شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 91شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 92شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 93شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...94شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...95شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 96شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 97شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 98شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 99شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...100شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...101شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 102شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 103شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 104شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...105شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 106شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...107شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...108شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 109شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 110شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 111شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...112شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 113شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...114شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 115شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...116شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...117شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...118شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 119شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 120شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 121شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...122شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...123شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!124شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 125شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 126شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...127شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 128شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 129شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 130شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 131شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...132شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 133شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 134شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 135شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...136شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 137شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 138شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...139شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 140شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...141شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 142شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...143شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 144شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 145شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 146شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 147شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...148شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 149شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 150شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 151شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 152شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 153شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 154شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 155شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 156شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...157شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 158شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...159شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 160شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 161شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 162شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 163شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 164شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...165شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...166شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 167شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 168شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...169شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...170شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...171شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 172شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 173شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 174شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...175شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...176شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...177شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 178شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 179شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 180شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 181شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 182شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...183شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 184شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...185شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...186شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...187شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...188شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...189شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...190شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...191شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...192شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 193شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 194شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...195شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 196شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 197شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...198شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...199شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...200شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...201شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 202شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...203شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...204شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 205شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 206شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 207شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...208شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 209شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 210شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...211شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...212شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 213شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...214شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 215شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...216شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...217شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 218شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 219شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 220شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...221شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...222شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...223شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...224شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 225شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 226شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...227شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...228شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 229شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...230شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 231شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...232شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟233شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...234شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...235شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...236شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 237شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...238شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 239شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 240شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 241شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...242شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 243شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 244شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 245شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...246شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 247شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...248شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...249شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...250شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 251شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...252شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...253شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...254شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 255شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...256شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 257شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...258شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...259شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 260شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 261شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 262شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 263شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 264شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ