به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم

2000عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم
بر در دیوانگی دانسته چندی می زنم
می روم از خویشتن امشب به یاد زلف او
همتی یاران! که دستی در کمندی میزنم
امشب ایمابی به سوی خویش ازو وا می کشم
تیغ را بر روی ترک تیغ بندی می زنم
تا به کی زنجیر خودداری به پای دل نهم
عاقبت بر کوچهٔ زلف بلندی می زنم
می خورم خون جگر بی قهقه مینا مدام
بادهٔ لعلی بیاد نوشخندی می زنم
بعد ازین جویا سخن گویم به انداز رفیع
همچو قمری دست بر جای بلندی می زنم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...2شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 3شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 4شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 5شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...6شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...7شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...8شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...9شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 10شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 11شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...12شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...13شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...14شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 15شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...16شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...17شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 18شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...19شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...20شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 21شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...22شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...23شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 24شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 25شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 26شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 27شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...28شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...29شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 30شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 31شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...32شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...33شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 34شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 35شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...36شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...37شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...38شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...39شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 40شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 41شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 42شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...43شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 44شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 45شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 46شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 47شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 48شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 49شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 50شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 51شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...52شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...53شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...54شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 55شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...56شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 57شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...58شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 59شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...60شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...61شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...62شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...63شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 64شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 65شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 66شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 67شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...68شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 69شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...70شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...71شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...72شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 73شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...74شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 75شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 76شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...77شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...78شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 79شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 80شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 81شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 82شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 83شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...84شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 85شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...86شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...87شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...88شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 89شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 90شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...91شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 92شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 93شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 94شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...95شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...96شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 97شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 98شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 99شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 100شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...101شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...102شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 103شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 104شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 105شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...106شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 107شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...108شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...109شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 110شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 111شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 112شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...113شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 114شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...115شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 116شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...117شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...118شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...119شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 120شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 121شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 122شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...123شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...124شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!125شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 126شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 127شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...128شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 129شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 130شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 131شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 132شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...133شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 134شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 135شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 136شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...137شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 138شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 139شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...140شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 141شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...142شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 143شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...144شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 145شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 146شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 147شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 148شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...149شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 150شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 151شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 152شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 153شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 154شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 155شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 156شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 157شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...158شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 159شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...160شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 161شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 162شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 163شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 164شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 165شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...166شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...167شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 168شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 169شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...170شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...171شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...172شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 173شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 174شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 175شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...176شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...177شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...178شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 179شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 180شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 181شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 182شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 183شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...184شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 185شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...186شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...187شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...188شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...189شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...190شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...191شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...192شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...193شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 194شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 195شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...196شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 197شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 198شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...199شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...200شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...201شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...202شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 203شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...204شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...205شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 206شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 207شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 208شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...209شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 210شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 211شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...212شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...213شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 214شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...215شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 216شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...217شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...218شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 219شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 220شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 221شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...222شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...223شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...224شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...225شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 226شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 227شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...228شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...229شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 230شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...231شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 232شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...233شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟234شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...235شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...236شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...237شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 238شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...239شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 240شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 241شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 242شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...243شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 244شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 245شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 246شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...247شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 248شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...249شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...250شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...251شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 252شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...253شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...254شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...255شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 256شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...257شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 258شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...259شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...260شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 261شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 262شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 263شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 264شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 265شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ