جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم بر در دیوانگی دانسته چندی می زنم می روم از خویشتن امشب به یاد زلف او همتی یاران! که دستی در کمندی میزنم امشب ایمابی به سوی خویش ازو وا می کشم تیغ را بر روی ترک تیغ بندی می زنم تا به کی زنجیر خودداری به پای دل نهم عاقبت بر کوچهٔ زلف بلندی می زنم می خورم خون جگر بی قهقه مینا مدام بادهٔ لعلی بیاد نوشخندی می زنم بعد ازین جویا سخن گویم به انداز رفیع همچو قمری دست بر جای بلندی می زنم جویا تبریزی