به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در بغل

1630عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در بغل
هر ذرهٔ خاکم بود خورشید تابان در بغل
باشد دبستان ترا کیفیت صحن چمن
چون غنچه طفلی هر طرف جزو گلستان در بغل
سیلاب اشکم را بود در موج خیز هجر او
هر قطره طوفان در گره هر موج عمان در بغل
دایم ز بیم خوی او در راه جست و جوی او
همچون جرس دارم دلی لرزان و نالان در بغل
یار آید و از خویشتن بهر نثار مقدمش
دل در هوای او رود همچون شرر جان در بغل
جویا من و شاهنشهی کز غایت عز و شرف
با یاد او دارم ز دل پیوسته قرآن در بغل

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۰۳: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم ...2شمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در ...3شمارهٔ ۸۰۵: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد ...4شمارهٔ ۸۰۶: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل 5شمارهٔ ۸۰۷: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل 6شمارهٔ ۸۰۸: کی غمی از پا و کی پروای از سر داش ...7شمارهٔ ۸۰۹: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم 8شمارهٔ ۸۱۰: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم 9شمارهٔ ۸۱۱: کرده جا تا آن لب میگون به افسون د ...10شمارهٔ ۸۱۲: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم 11شمارهٔ ۸۱۳: با شیخ خانقاه می ناب می زنم 12شمارهٔ ۸۱۴: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر می گف ...13شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...14شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 15شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 16شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 17شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...18شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...19شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...20شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...21شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 22شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 23شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...24شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...25شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...26شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 27شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...28شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...29شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 30شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...31شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...32شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 33شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...34شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...35شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 36شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 37شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 38شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 39شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...40شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...41شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 42شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 43شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...44شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...45شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 46شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 47شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...48شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...49شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...50شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...51شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 52شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 53شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 54شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...55شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 56شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 57شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 58شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 59شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 60شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 61شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 62شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 63شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...64شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...65شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...66شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 67شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...68شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 69شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...70شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 71شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...72شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...73شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...74شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...75شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 76شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 77شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 78شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 79شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...80شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 81شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...82شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...83شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...84شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 85شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...86شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 87شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 88شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...89شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...90شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 91شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 92شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 93شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 94شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 95شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...96شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 97شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...98شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...99شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...100شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 101شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 102شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...103شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 104شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 105شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 106شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...107شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...108شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 109شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 110شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 111شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 112شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...113شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...114شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 115شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 116شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 117شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...118شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 119شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...120شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...121شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 122شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 123شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 124شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...125شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 126شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...127شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 128شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...129شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...130شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...131شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 132شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 133شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 134شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...135شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...136شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!137شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 138شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 139شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...140شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 141شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 142شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 143شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 144شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...145شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 146شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 147شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 148شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...149شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 150شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 151شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...152شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 153شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...154شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 155شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...156شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 157شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 158شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 159شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 160شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...161شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 162شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 163شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 164شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 165شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 166شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 167شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 168شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 169شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...170شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 171شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...172شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 173شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 174شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 175شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 176شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 177شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...178شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...179شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 180شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 181شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...182شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...183شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...184شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 185شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 186شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 187شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...188شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...189شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...190شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 191شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 192شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 193شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 194شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 195شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...196شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 197شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...198شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...199شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...200شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...201شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...202شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...203شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...204شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...205شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 206شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 207شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...208شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 209شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 210شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...211شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...212شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...213شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...214شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 215شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...216شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...217شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 218شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 219شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 220شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...221شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 222شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 223شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...224شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...225شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 226شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...227شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 228شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...229شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...230شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 231شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 232شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 233شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...234شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...235شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...236شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...237شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 238شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 239شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...240شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...241شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 242شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...243شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 244شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...245شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟246شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...247شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...248شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...249شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 250شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...251شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 252شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 253شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 254شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...255شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 256شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 257شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 258شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...259شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 260شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...261شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...262شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...263شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 264شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...265شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...266شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...267شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 268شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...269شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 270شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...271شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...272شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 273شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 274شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 275شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 276شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 277شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ