به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۷۷۹: هر سبزه سراپای زبانست در این باغ

2210عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

هر سبزه سراپای زبانست در این باغ
هر شبنمی از دیده ورانست در این باغ
تا چشم گشوده است بود بیخود حیرت
نرگس که ز صاحب نظرانست در این باغ
سرسبزی گلها نه ز باران بهاریست
شد بی تو دلم آب و روانست در این باغ
بی او نه همین غنچه خورد خون دل از غم
گل نیز ز خمیازه کشانست در این باغ
از نیم تبسم ز لب غنچه کند گل
رازی که بصد پرده نهانست در این باغ
شد گرم طپش هر رگ گل چون دل بلبل
تا مرغ دلم بال فشانست در این باغ
خاصیت سیماب اگر نیست بشبنم
چون گوش گل امروز گرانست در این باغ
آب است که روح گل و جان تن خاکیست
هر جوی که جاریست روانست در این باغ
از جلوهٔ او دیدهٔ بد دور که دیده است
جز قد تو سروی که روانست در این باغ
امروز بوصف گل و سنبل دل جویا
چون غنچه سراپای زبانست در این باغ

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۷۸: میستاند باج از صرصر نگاه تند خلق 2شمارهٔ ۷۷۹: هر سبزه سراپای زبانست در این باغ 3شمارهٔ ۷۸۰: گر نیست آفتاب برین در کمین برف 4شمارهٔ ۷۸۱: ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف 5شمارهٔ ۷۸۲: جمله عالم را هویدا کرد عشق 6شمارهٔ ۷۸۳: هر که بگشاید زبان نطق بیجا پیش خل ...7شمارهٔ ۷۸۴: رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از ...8شمارهٔ ۷۸۵: در کسب هوا کوش که آزاد کند مشک 9شمارهٔ ۷۸۶: لعل لب او راست ز رنگین سخنی رنگ 10شمارهٔ ۷۸۷: در راه شوق جانان عزم سفر مبارک 11شمارهٔ ۷۸۸: از سوز دلم دیدهٔ مهجور شود خشک 12شمارهٔ ۷۸۹: نه همین چون نی، گلو بی دور ساغر ب ...13شمارهٔ ۷۹۰: در تنم از خون نمی گذاشت فریاد 14شمارهٔ ۷۹۱: دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وف ...15شمارهٔ ۷۹۲: کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ 16شمارهٔ ۷۹۳: حسن صدا از آن دهن غنچه فام تنگ 17شمارهٔ ۷۹۴: باشد کسی که سر خوی او ز جام دل 18شمارهٔ ۷۹۵: گل کی نهد از ناز قدم بر سر بلبل 19شمارهٔ ۷۹۶: خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل 20شمارهٔ ۷۹۷: چو گل ز فیض صبوحی پر است جام جمال 21شمارهٔ ۷۹۸: از فیض عشق دید بسی فتح باب دل 22شمارهٔ ۷۹۹: از نور بندگیست فروغ جبین دل 23شمارهٔ ۸۰۰: یار می آید و به استقبال 24شمارهٔ ۸۰۱: می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال 25شمارهٔ ۸۰۲: بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل 26شمارهٔ ۸۰۳: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم ...27شمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در ...28شمارهٔ ۸۰۵: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد ...29شمارهٔ ۸۰۶: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل 30شمارهٔ ۸۰۷: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل 31شمارهٔ ۸۰۸: کی غمی از پا و کی پروای از سر داش ...32شمارهٔ ۸۰۹: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم 33شمارهٔ ۸۱۰: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم 34شمارهٔ ۸۱۱: کرده جا تا آن لب میگون به افسون د ...35شمارهٔ ۸۱۲: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم 36شمارهٔ ۸۱۳: با شیخ خانقاه می ناب می زنم 37شمارهٔ ۸۱۴: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر می گف ...38شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...39شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 40شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 41شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 42شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...43شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...44شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...45شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...46شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 47شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 48شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...49شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...50شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...51شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 52شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...53شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...54شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 55شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...56شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...57شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 58شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...59شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...60شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 61شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 62شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 63شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 64شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...65شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...66شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 67شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 68شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...69شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...70شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 71شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 72شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...73شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...74شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...75شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...76شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 77شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 78شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 79شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...80شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 81شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 82شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 83شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 84شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 85شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 86شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 87شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 88شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...89شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...90شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...91شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 92شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...93شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 94شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...95شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 96شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...97شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...98شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...99شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...100شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 101شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 102شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 103شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 104شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...105شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 106شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...107شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...108شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...109شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 110شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...111شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 112شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 113شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...114شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...115شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 116شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 117شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 118شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 119شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 120شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...121شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 122شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...123شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...124شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...125شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 126شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 127شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...128شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 129شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 130شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 131شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...132شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...133شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 134شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 135شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 136شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 137شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...138شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...139شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 140شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 141شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 142شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...143شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 144شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...145شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...146شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 147شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 148شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 149شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...150شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 151شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...152شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 153شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...154شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...155شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...156شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 157شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 158شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 159شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...160شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...161شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!162شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 163شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 164شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...165شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 166شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 167شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 168شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 169شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...170شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 171شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 172شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 173شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...174شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 175شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 176شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...177شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 178شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...179شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 180شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...181شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 182شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 183شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 184شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 185شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...186شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 187شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 188شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 189شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 190شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 191شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 192شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 193شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 194شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...195شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 196شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...197شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 198شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 199شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 200شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 201شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 202شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...203شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...204شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 205شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 206شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...207شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...208شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...209شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 210شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 211شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 212شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...213شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...214شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...215شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 216شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 217شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 218شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 219شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 220شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...221شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 222شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...223شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...224شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...225شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...226شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...227شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...228شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...229شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...230شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 231شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 232شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...233شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 234شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 235شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...236شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...237شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...238شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...239شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 240شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...241شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...242شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 243شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 244شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 245شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...246شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 247شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 248شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...249شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...250شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 251شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...252شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 253شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...254شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...255شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 256شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 257شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 258شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...259شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...260شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...261شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...262شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 263شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 264شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...265شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...266شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 267شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...268شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 269شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...270شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟271شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...272شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...273شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...274شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 275شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...276شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 277شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 278شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 279شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...280شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 281شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 282شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 283شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...284شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 285شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...286شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...287شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...288شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 289شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...290شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...291شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...292شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 293شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...294شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 295شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...296شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...297شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 298شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 299شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 300شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 301شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 302شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ