جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۷۷۹: هر سبزه سراپای زبانست در این باغ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر سبزه سراپای زبانست در این باغ هر شبنمی از دیده ورانست در این باغ تا چشم گشوده است بود بیخود حیرت نرگس که ز صاحب نظرانست در این باغ سرسبزی گلها نه ز باران بهاریست شد بی تو دلم آب و روانست در این باغ بی او نه همین غنچه خورد خون دل از غم گل نیز ز خمیازه کشانست در این باغ از نیم تبسم ز لب غنچه کند گل رازی که بصد پرده نهانست در این باغ شد گرم طپش هر رگ گل چون دل بلبل تا مرغ دلم بال فشانست در این باغ خاصیت سیماب اگر نیست بشبنم چون گوش گل امروز گرانست در این باغ آب است که روح گل و جان تن خاکیست هر جوی که جاریست روانست در این باغ از جلوهٔ او دیدهٔ بد دور که دیده است جز قد تو سروی که روانست در این باغ امروز بوصف گل و سنبل دل جویا چون غنچه سراپای زبانست در این باغ جویا تبریزی