کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر قدر غم بیند از گردون بود دانا خموش
    غنچه سانم دل پر از خون باشد و لبها خموش
    چشم اگر پوشی رود در خلوت آرام دل
    موج چون ماند از تپیدن می شود دریا خموش
    کی تواند مظهر درد تو شد هر سینه ای
    در دلم آتش فروزان است و در خارا خموش
    نسبت به دردم ز مجنون است با فرهاد بیش
    نالد از فریاد ما کوه و بود صحرا خموش
    مرد را زیباست جویا عشق نه اظهار عشق
    دل در افغان است گو باشد زبان ما خموش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha