جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۷۴۷: هر قدر غم بیند از گردون بود دانا خموش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر قدر غم بیند از گردون بود دانا خموش غنچه سانم دل پر از خون باشد و لبها خموش چشم اگر پوشی رود در خلوت آرام دل موج چون ماند از تپیدن می شود دریا خموش کی تواند مظهر درد تو شد هر سینه ای در دلم آتش فروزان است و در خارا خموش نسبت به دردم ز مجنون است با فرهاد بیش نالد از فریاد ما کوه و بود صحرا خموش مرد را زیباست جویا عشق نه اظهار عشق دل در افغان است گو باشد زبان ما خموش جویا تبریزی