به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۷۷۷: بود از سوز دلم هر قطره خون در تن چراغ

1670عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بود از سوز دلم هر قطره خون در تن چراغ
پیش ازان دم کز شرر در سنگ شد روشن چراغ
آهم از سوزت چراغ دودمان شعله است
می توانم کردن از باد نفس روشن چراغ
برقع افکندیز رخسار و بسی شرمنده است
پیش رویت ماه، چون در وادی ایمن چراغ
مردن آسا نگر کز چشم پوشیدن رود
گرچه دارد خون صد پروانه بر گردن چراغ
می نماید از نگاه عارفان حال درون
نور دل از دیده میتابد چو از روزن چراغ

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۷۶: غیر از دلم که بی تو در او گشته دا ...2شمارهٔ ۷۷۷: بود از سوز دلم هر قطره خون در تن ...3شمارهٔ ۷۷۸: میستاند باج از صرصر نگاه تند خلق 4شمارهٔ ۷۷۹: هر سبزه سراپای زبانست در این باغ 5شمارهٔ ۷۸۰: گر نیست آفتاب برین در کمین برف 6شمارهٔ ۷۸۱: ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف 7شمارهٔ ۷۸۲: جمله عالم را هویدا کرد عشق 8شمارهٔ ۷۸۳: هر که بگشاید زبان نطق بیجا پیش خل ...9شمارهٔ ۷۸۴: رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از ...10شمارهٔ ۷۸۵: در کسب هوا کوش که آزاد کند مشک 11شمارهٔ ۷۸۶: لعل لب او راست ز رنگین سخنی رنگ 12شمارهٔ ۷۸۷: در راه شوق جانان عزم سفر مبارک 13شمارهٔ ۷۸۸: از سوز دلم دیدهٔ مهجور شود خشک 14شمارهٔ ۷۸۹: نه همین چون نی، گلو بی دور ساغر ب ...15شمارهٔ ۷۹۰: در تنم از خون نمی گذاشت فریاد 16شمارهٔ ۷۹۱: دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وف ...17شمارهٔ ۷۹۲: کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ 18شمارهٔ ۷۹۳: حسن صدا از آن دهن غنچه فام تنگ 19شمارهٔ ۷۹۴: باشد کسی که سر خوی او ز جام دل 20شمارهٔ ۷۹۵: گل کی نهد از ناز قدم بر سر بلبل 21شمارهٔ ۷۹۶: خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل 22شمارهٔ ۷۹۷: چو گل ز فیض صبوحی پر است جام جمال 23شمارهٔ ۷۹۸: از فیض عشق دید بسی فتح باب دل 24شمارهٔ ۷۹۹: از نور بندگیست فروغ جبین دل 25شمارهٔ ۸۰۰: یار می آید و به استقبال 26شمارهٔ ۸۰۱: می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال 27شمارهٔ ۸۰۲: بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل 28شمارهٔ ۸۰۳: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم ...29شمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در ...30شمارهٔ ۸۰۵: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد ...31شمارهٔ ۸۰۶: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل 32شمارهٔ ۸۰۷: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل 33شمارهٔ ۸۰۸: کی غمی از پا و کی پروای از سر داش ...34شمارهٔ ۸۰۹: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم 35شمارهٔ ۸۱۰: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم 36شمارهٔ ۸۱۱: کرده جا تا آن لب میگون به افسون د ...37شمارهٔ ۸۱۲: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم 38شمارهٔ ۸۱۳: با شیخ خانقاه می ناب می زنم 39شمارهٔ ۸۱۴: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر می گف ...40شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...41شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 42شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 43شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 44شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...45شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...46شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...47شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...48شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 49شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 50شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...51شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...52شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...53شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 54شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...55شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...56شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 57شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...58شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...59شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 60شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...61شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...62شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 63شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 64شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 65شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 66شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...67شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...68شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 69شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 70شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...71شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...72شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 73شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 74شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...75شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...76شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...77شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...78شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 79شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 80شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 81شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...82شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 83شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 84شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 85شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 86شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 87شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 88شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 89شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 90شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...91شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...92شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...93شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 94شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...95شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 96شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...97شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 98شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...99شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...100شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...101شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...102شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 103شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 104شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 105شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 106شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...107شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 108شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...109شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...110شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...111شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 112شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...113شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 114شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 115شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...116شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...117شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 118شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 119شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 120شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 121شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 122شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...123شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 124شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...125شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...126شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...127شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 128شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 129شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...130شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 131شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 132شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 133شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...134شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...135شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 136شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 137شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 138شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 139شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...140شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...141شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 142شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 143شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 144شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...145شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 146شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...147شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...148شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 149شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 150شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 151شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...152شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 153شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...154شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 155شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...156شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...157شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...158شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 159شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 160شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 161شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...162شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...163شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!164شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 165شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 166شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...167شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 168شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 169شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 170شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 171شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...172شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 173شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 174شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 175شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...176شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 177شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 178شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...179شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 180شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...181شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 182شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...183شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 184شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 185شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 186شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 187شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...188شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 189شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 190شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 191شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 192شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 193شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 194شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 195شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 196شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...197شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 198شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...199شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 200شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 201شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 202شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 203شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 204شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...205شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...206شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 207شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 208شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...209شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...210شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...211شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 212شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 213شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 214شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...215شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...216شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...217شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 218شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 219شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 220شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 221شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 222شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...223شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 224شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...225شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...226شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...227شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...228شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...229شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...230شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...231شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...232شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 233شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 234شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...235شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 236شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 237شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...238شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...239شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...240شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...241شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 242شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...243شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...244شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 245شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 246شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 247شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...248شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 249شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 250شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...251شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...252شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 253شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...254شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 255شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...256شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...257شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 258شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 259شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 260شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...261شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...262شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...263شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...264شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 265شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 266شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...267شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...268شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 269شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...270شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 271شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...272شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟273شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...274شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...275شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...276شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 277شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...278شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 279شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 280شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 281شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...282شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 283شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 284شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 285شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...286شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 287شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...288شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...289شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...290شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 291شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...292شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...293شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...294شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 295شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...296شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 297شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...298شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...299شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 300شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 301شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 302شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 303شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 304شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ