به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۷۵۸: ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک سودش

1780عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک سودش
شود یاقوت دست افشار لعل خنده آلودش
مروت نیست با طبعم گهی از ناز می گوید
چه می کردم اگر انصاف هم یارب نمی بودش
نگاه گرمی امشب آتشی افروخت در دلها
که چشم مهر و مه روشن بود از سرمهٔ دودش
به امید مروت صبر بر بیداد او کردم
ندانستم جفا و جور جویا خواهد افزودش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۵۷: به وادیی که کند تیغ عشق تسخیرش 2شمارهٔ ۷۵۸: ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک س ...3شمارهٔ ۷۵۹: شکاریی که دلم گشته است نخجیرش 4شمارهٔ ۷۶۰: هرگز صدا نبرده در این بزم ره به گ ...5شمارهٔ ۷۶۱: ای دل هم آرمیده و هم می رمیده باش ...6شمارهٔ ۷۶۲: زل بند چاشنی باشد حلاوت از لبش 7شمارهٔ ۷۶۳: خوشا جوش بهار تبت و دامان کهسارش 8شمارهٔ ۷۶۴: بتی که برده دلم زلف عنبر بویش 9شمارهٔ ۷۶۵: از آن چون آب در گلها بود آهسته رف ...10شمارهٔ ۷۶۶: در بزم می چو آمده ای بی حجاب باش 11شمارهٔ ۷۶۷: سبزه پامال شد از نرمی خویش 12شمارهٔ ۷۶۸: بود لبریز صهبای لطافت ساغر نگش 13شمارهٔ ۷۶۹: یار مست است امشب و من کامرانم از ...14شمارهٔ ۷۷۰: بهره از یاری یاری نیستش 15شمارهٔ ۷۷۱: گیرم غم تو و دل خونین دهم عوض 16شمارهٔ ۷۷۲: نوبهار آمد خرامان دوش بر دوش نشاط 17شمارهٔ ۷۷۳: تنها نه تنگنای دلم شد خراب خط 18شمارهٔ ۷۷۴: هرگز نیامده است و نیاید ز ما غلط 19شمارهٔ ۷۷۵: چو بیند آن عذار لاله گون شمع 20شمارهٔ ۷۷۶: غیر از دلم که بی تو در او گشته دا ...21شمارهٔ ۷۷۷: بود از سوز دلم هر قطره خون در تن ...22شمارهٔ ۷۷۸: میستاند باج از صرصر نگاه تند خلق 23شمارهٔ ۷۷۹: هر سبزه سراپای زبانست در این باغ 24شمارهٔ ۷۸۰: گر نیست آفتاب برین در کمین برف 25شمارهٔ ۷۸۱: ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف 26شمارهٔ ۷۸۲: جمله عالم را هویدا کرد عشق 27شمارهٔ ۷۸۳: هر که بگشاید زبان نطق بیجا پیش خل ...28شمارهٔ ۷۸۴: رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از ...29شمارهٔ ۷۸۵: در کسب هوا کوش که آزاد کند مشک 30شمارهٔ ۷۸۶: لعل لب او راست ز رنگین سخنی رنگ 31شمارهٔ ۷۸۷: در راه شوق جانان عزم سفر مبارک 32شمارهٔ ۷۸۸: از سوز دلم دیدهٔ مهجور شود خشک 33شمارهٔ ۷۸۹: نه همین چون نی، گلو بی دور ساغر ب ...34شمارهٔ ۷۹۰: در تنم از خون نمی گذاشت فریاد 35شمارهٔ ۷۹۱: دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وف ...36شمارهٔ ۷۹۲: کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ 37شمارهٔ ۷۹۳: حسن صدا از آن دهن غنچه فام تنگ 38شمارهٔ ۷۹۴: باشد کسی که سر خوی او ز جام دل 39شمارهٔ ۷۹۵: گل کی نهد از ناز قدم بر سر بلبل 40شمارهٔ ۷۹۶: خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل 41شمارهٔ ۷۹۷: چو گل ز فیض صبوحی پر است جام جمال 42شمارهٔ ۷۹۸: از فیض عشق دید بسی فتح باب دل 43شمارهٔ ۷۹۹: از نور بندگیست فروغ جبین دل 44شمارهٔ ۸۰۰: یار می آید و به استقبال 45شمارهٔ ۸۰۱: می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال 46شمارهٔ ۸۰۲: بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل 47شمارهٔ ۸۰۳: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم ...48شمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در ...49شمارهٔ ۸۰۵: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد ...50شمارهٔ ۸۰۶: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل 51شمارهٔ ۸۰۷: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل 52شمارهٔ ۸۰۸: کی غمی از پا و کی پروای از سر داش ...53شمارهٔ ۸۰۹: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم 54شمارهٔ ۸۱۰: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم 55شمارهٔ ۸۱۱: کرده جا تا آن لب میگون به افسون د ...56شمارهٔ ۸۱۲: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم 57شمارهٔ ۸۱۳: با شیخ خانقاه می ناب می زنم 58شمارهٔ ۸۱۴: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر می گف ...59شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...60شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 61شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 62شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 63شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...64شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...65شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...66شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...67شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 68شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 69شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...70شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...71شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...72شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 73شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...74شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...75شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 76شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...77شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...78شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 79شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...80شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...81شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 82شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 83شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 84شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 85شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...86شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...87شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 88شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 89شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...90شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...91شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 92شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 93شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...94شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...95شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...96شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...97شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 98شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 99شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 100شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...101شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 102شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 103شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 104شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 105شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 106شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 107شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 108شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 109شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...110شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...111شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...112شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 113شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...114شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 115شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...116شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 117شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...118شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...119شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...120شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...121شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 122شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 123شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 124شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 125شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...126شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 127شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...128شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...129شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...130شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 131شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...132شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 133شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 134شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...135شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...136شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 137شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 138شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 139شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 140شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 141شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...142شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 143شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...144شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...145شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...146شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 147شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 148شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...149شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 150شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 151شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 152شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...153شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...154شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 155شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 156شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 157شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 158شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...159شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...160شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 161شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 162شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 163شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...164شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 165شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...166شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...167شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 168شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 169شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 170شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...171شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 172شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...173شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 174شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...175شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...176شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...177شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 178شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 179شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 180شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...181شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...182شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!183شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 184شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 185شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...186شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 187شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 188شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 189شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 190شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...191شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 192شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 193شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 194شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...195شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 196شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 197شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...198شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 199شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...200شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 201شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...202شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 203شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 204شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 205شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 206شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...207شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 208شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 209شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 210شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 211شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 212شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 213شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 214شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 215شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...216شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 217شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...218شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 219شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 220شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 221شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 222شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 223شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...224شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...225شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 226شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 227شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...228شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...229شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...230شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 231شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 232شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 233شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...234شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...235شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...236شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 237شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 238شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 239شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 240شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 241شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...242شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 243شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...244شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...245شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...246شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...247شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...248شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...249شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...250شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...251شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 252شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 253شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...254شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 255شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 256شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...257شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...258شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...259شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...260شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 261شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...262شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...263شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 264شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 265شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 266شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...267شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 268شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 269شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...270شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...271شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 272شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...273شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 274شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...275شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...276شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 277شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 278شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 279شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...280شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...281شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...282شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...283شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 284شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 285شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...286شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...287شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 288شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...289شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 290شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...291شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟292شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...293شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...294شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...295شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 296شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...297شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 298شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 299شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 300شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...301شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 302شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 303شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 304شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...305شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 306شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...307شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...308شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...309شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 310شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...311شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...312شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...313شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 314شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...315شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 316شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...317شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...318شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 319شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 320شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 321شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 322شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 323شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ