به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۷۳۷: معنیی گر هست با رند می آشام است و بس

2110عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

معنیی گر هست با رند می آشام است و بس
چشم بیداری و به عالم گر بود جام است و بس
جاده ها دور از خرامش سینه چاک افتاده اند
کامیاب از پای بوس او لب بام است و بس
بهر دولت بگذرانی از چه بی آرام عمر
دولتی گر هست عمر من در آرام است و بس
قامتش از شیوه های دلبری مجموعه ایست
سرو را رعنایی از بالای اندام است و بس
باده نوشی بیشتر دل را گرفتارت کند
خط جام امشب به چشمم حلقهٔ دام است و بس
سعی بیجا خلق را قفل در روزی بود
بستگی در کارها جویا ز ابرام است و بس

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۳۶: غیر از ایام وصال بت دلخواه مپرس 2شمارهٔ ۷۳۷: معنیی گر هست با رند می آشام است و ...3شمارهٔ ۷۳۸: ز لب به سینه عبث نیست ترکناز نفس 4شمارهٔ ۷۳۹: غنچه از دلبستگی گردیده پنهان در ل ...5شمارهٔ ۷۴۰: به رنگ شمع بگدازد ز سوز سینه ام ت ...6شمارهٔ ۷۴۱: بی تو ساغر لخت دل چون لاله دارد د ...7شمارهٔ ۷۴۲: با صدانداز نشست آن بت رعنا در پیش 8شمارهٔ ۷۴۳: می مکد خون دلم را غنچه عنابی اش 9شمارهٔ ۷۴۴: طراوت دارد از بس نوبهار حسن سرشار ...10شمارهٔ ۷۴۵: سرشته اند ز فیض هوای صبح تنش 11شمارهٔ ۷۴۶: تا یاد ترا کرده دلم راهبر خویش 12شمارهٔ ۷۴۷: هر قدر غم بیند از گردون بود دانا ...13شمارهٔ ۷۴۸: ز حیرت ماند در بند چکیدن گوهر کوش ...14شمارهٔ ۷۴۹: ندارد بیش ازین دل طاقت صهبای پر ز ...15شمارهٔ ۷۵۰: نشست و کان کیفیت ازو شد بزم رنگین ...16شمارهٔ ۷۵۱: در بند پاس خاطر غیر اینقدر مباش 17شمارهٔ ۷۵۲: حسن معنی را وی بینا ز نادیدن به خ ...18شمارهٔ ۷۵۳: به گلزاری که در رفتار آید سرو موز ...19شمارهٔ ۷۵۴: چنان کز قهر او مانند صهبا آب شد آ ...20شمارهٔ ۷۵۵: دل به عشق از بستگی وا می شود غمگی ...21شمارهٔ ۷۵۶: از یاد که گردید دلت مسکن آتش 22شمارهٔ ۷۵۷: به وادیی که کند تیغ عشق تسخیرش 23شمارهٔ ۷۵۸: ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک س ...24شمارهٔ ۷۵۹: شکاریی که دلم گشته است نخجیرش 25شمارهٔ ۷۶۰: هرگز صدا نبرده در این بزم ره به گ ...26شمارهٔ ۷۶۱: ای دل هم آرمیده و هم می رمیده باش ...27شمارهٔ ۷۶۲: زل بند چاشنی باشد حلاوت از لبش 28شمارهٔ ۷۶۳: خوشا جوش بهار تبت و دامان کهسارش 29شمارهٔ ۷۶۴: بتی که برده دلم زلف عنبر بویش 30شمارهٔ ۷۶۵: از آن چون آب در گلها بود آهسته رف ...31شمارهٔ ۷۶۶: در بزم می چو آمده ای بی حجاب باش 32شمارهٔ ۷۶۷: سبزه پامال شد از نرمی خویش 33شمارهٔ ۷۶۸: بود لبریز صهبای لطافت ساغر نگش 34شمارهٔ ۷۶۹: یار مست است امشب و من کامرانم از ...35شمارهٔ ۷۷۰: بهره از یاری یاری نیستش 36شمارهٔ ۷۷۱: گیرم غم تو و دل خونین دهم عوض 37شمارهٔ ۷۷۲: نوبهار آمد خرامان دوش بر دوش نشاط 38شمارهٔ ۷۷۳: تنها نه تنگنای دلم شد خراب خط 39شمارهٔ ۷۷۴: هرگز نیامده است و نیاید ز ما غلط 40شمارهٔ ۷۷۵: چو بیند آن عذار لاله گون شمع 41شمارهٔ ۷۷۶: غیر از دلم که بی تو در او گشته دا ...42شمارهٔ ۷۷۷: بود از سوز دلم هر قطره خون در تن ...43شمارهٔ ۷۷۸: میستاند باج از صرصر نگاه تند خلق 44شمارهٔ ۷۷۹: هر سبزه سراپای زبانست در این باغ 45شمارهٔ ۷۸۰: گر نیست آفتاب برین در کمین برف 46شمارهٔ ۷۸۱: ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف 47شمارهٔ ۷۸۲: جمله عالم را هویدا کرد عشق 48شمارهٔ ۷۸۳: هر که بگشاید زبان نطق بیجا پیش خل ...49شمارهٔ ۷۸۴: رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از ...50شمارهٔ ۷۸۵: در کسب هوا کوش که آزاد کند مشک 51شمارهٔ ۷۸۶: لعل لب او راست ز رنگین سخنی رنگ 52شمارهٔ ۷۸۷: در راه شوق جانان عزم سفر مبارک 53شمارهٔ ۷۸۸: از سوز دلم دیدهٔ مهجور شود خشک 54شمارهٔ ۷۸۹: نه همین چون نی، گلو بی دور ساغر ب ...55شمارهٔ ۷۹۰: در تنم از خون نمی گذاشت فریاد 56شمارهٔ ۷۹۱: دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وف ...57شمارهٔ ۷۹۲: کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ 58شمارهٔ ۷۹۳: حسن صدا از آن دهن غنچه فام تنگ 59شمارهٔ ۷۹۴: باشد کسی که سر خوی او ز جام دل 60شمارهٔ ۷۹۵: گل کی نهد از ناز قدم بر سر بلبل 61شمارهٔ ۷۹۶: خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل 62شمارهٔ ۷۹۷: چو گل ز فیض صبوحی پر است جام جمال 63شمارهٔ ۷۹۸: از فیض عشق دید بسی فتح باب دل 64شمارهٔ ۷۹۹: از نور بندگیست فروغ جبین دل 65شمارهٔ ۸۰۰: یار می آید و به استقبال 66شمارهٔ ۸۰۱: می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال 67شمارهٔ ۸۰۲: بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل 68شمارهٔ ۸۰۳: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم ...69شمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در ...70شمارهٔ ۸۰۵: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد ...71شمارهٔ ۸۰۶: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل 72شمارهٔ ۸۰۷: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل 73شمارهٔ ۸۰۸: کی غمی از پا و کی پروای از سر داش ...74شمارهٔ ۸۰۹: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم 75شمارهٔ ۸۱۰: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم 76شمارهٔ ۸۱۱: کرده جا تا آن لب میگون به افسون د ...77شمارهٔ ۸۱۲: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم 78شمارهٔ ۸۱۳: با شیخ خانقاه می ناب می زنم 79شمارهٔ ۸۱۴: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر می گف ...80شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...81شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 82شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 83شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 84شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...85شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...86شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...87شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...88شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 89شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 90شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...91شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...92شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...93شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 94شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...95شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...96شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 97شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...98شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...99شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 100شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...101شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...102شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 103شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 104شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 105شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 106شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...107شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...108شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 109شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 110شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...111شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...112شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 113شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 114شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...115شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...116شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...117شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...118شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 119شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 120شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 121شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...122شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 123شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 124شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 125شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 126شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 127شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 128شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 129شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 130شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...131شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...132شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...133شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 134شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...135شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 136شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...137شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 138شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...139شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...140شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...141شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...142شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 143شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 144شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 145شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 146شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...147شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 148شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...149شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...150شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...151شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 152شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...153شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 154شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 155شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...156شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...157شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 158شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 159شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 160شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 161شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 162شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...163شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 164شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...165شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...166شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...167شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 168شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 169شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...170شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 171شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 172شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 173شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...174شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...175شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 176شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 177شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 178شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 179شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...180شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...181شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 182شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 183شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 184شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...185شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 186شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...187شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...188شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 189شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 190شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 191شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...192شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 193شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...194شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 195شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...196شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...197شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...198شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 199شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 200شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 201شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...202شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...203شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!204شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 205شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 206شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...207شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 208شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 209شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 210شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 211شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...212شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 213شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 214شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 215شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...216شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 217شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 218شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...219شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 220شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...221شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 222شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...223شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 224شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 225شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 226شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 227شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...228شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 229شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 230شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 231شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 232شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 233شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 234شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 235شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 236شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...237شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 238شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...239شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 240شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 241شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 242شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 243شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 244شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...245شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...246شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 247شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 248شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...249شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...250شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...251شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 252شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 253شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 254شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...255شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...256شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...257شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 258شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 259شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 260شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 261شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 262شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...263شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 264شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...265شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...266شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...267شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...268شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...269شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...270شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...271شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...272شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 273شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 274شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...275شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 276شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 277شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...278شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...279شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...280شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...281شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 282شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...283شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...284شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 285شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 286شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 287شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...288شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 289شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 290شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...291شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...292شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 293شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...294شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 295شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...296شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...297شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 298شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 299شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 300شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...301شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...302شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...303شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...304شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 305شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 306شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...307شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...308شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 309شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...310شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 311شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...312شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟313شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...314شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...315شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...316شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 317شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...318شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 319شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 320شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 321شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...322شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 323شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 324شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 325شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...326شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 327شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...328شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...329شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...330شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 331شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...332شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...333شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...334شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 335شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...336شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 337شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...338شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...339شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 340شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 341شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 342شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 343شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 344شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ