به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جویا تبریزی

جویا تبریزیغزل هاشمارهٔ ۷۰۱: گرچه از موج هوا چین بر جبین دارد بهار

2040عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

گرچه از موج هوا چین بر جبین دارد بهار
‏ خرمی از شاخ گل در آستین دارد بهار
ملک عالم یک دهان خنده شده از خرمی
تا به رنگ لاله اش زیر نگین دارد بهار
می نماید فکر سامان می از احسان ابر
هر طرف از تاک چندین خوشه چین دارد بهار
باشد از عمر سبک رو هم سبک رفتارتر
بادپایی چون صبا در زیر زین دارد بهار
تا که آمد در چمن کز غنچه های لاله باز
در حریم سینه باغ دلنشین دارد بهار
گل ز شور خنده در گلشن قیامت کرده است
صد بهشت آباد بر روی زمین دارد بهار
این به طور آن غزل جویا که تمکین گفته است
برق جولان ابرش ابری به زین دارد بهار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۰۰: غفل نبرده بهره ای از روزگار عمر 2شمارهٔ ۷۰۱: گرچه از موج هوا چین بر جبین دارد ...3شمارهٔ ۷۰۲: نونهالم را ز بس بگذاشت بر شوخی مد ...4شمارهٔ ۷۰۳: بی ذکر تو نیکو نبود پیشهٔ دیگر 5شمارهٔ ۷۰۴: به بیخودی شد از آن همزبان من تصوی ...6شمارهٔ ۷۰۵: می رباید خط روی لاله گونم بیشتر 7شمارهٔ ۷۰۶: گریم ز هجر آن گل رو چون سحاب وار 8شمارهٔ ۷۰۷: بی جلوهٔ روی تو نظر بسته نکوتر 9شمارهٔ ۷۰۸: از گل داغ جنون دارم بهاری در نظر 10شمارهٔ ۷۰۹: شد دل دریا کنارم ته همین از چشم ت ...11شمارهٔ ۷۱۰: اگر از سوز عشقت سوخت دل دیوانه ای ...12شمارهٔ ۷۱۱: پای هر نخلی که بوسیدم به دوران به ...13شمارهٔ ۷۱۲: باشد ارباب رعونت را ز بی مغزی غرو ...14شمارهٔ ۷۱۳: کار دنیا فکر ای دانا ندارد اینقدر 15شمارهٔ ۷۱۴: نباشد غیر عشق نیکوانم پیشهٔ دیگر 16شمارهٔ ۷۱۵: آب از گداز دل نخورد سرو آه اگر 17شمارهٔ ۷۱۶: از ازل بی وحشتی نبود دل ما را قرا ...18شمارهٔ ۷۱۷: رفت می نوشیم ز یاد آخر 19شمارهٔ ۷۱۸: نیست جز افغان مرا در بزم آن مکار ...20شمارهٔ ۷۱۹: به فکر نام مباش اینقدر همین زنهار 21شمارهٔ ۷۲۰: چون شود محو از دل خاکی سرشت ما غب ...22شمارهٔ ۷۲۱: یادش از شوخی به دل ما را نمی گیرد ...23شمارهٔ ۷۲۲: گذشتم از سر عشقت من و خیال دگر 24شمارهٔ ۷۲۳: آمدی مستانه و گل گل طرب دارد بهار 25شمارهٔ ۷۲۴: دلم از هجر تو خون است امروز 26شمارهٔ ۷۲۵: عمر رفت و هست ذوق آن بر و دوشم هن ...27شمارهٔ ۷۲۶: چشم آینه پرآب است از مثال من هنوز 28شمارهٔ ۷۲۷: دل عاشق زفغان سیر نگردد هرگز 29شمارهٔ ۷۲۸: صبح شد ساقی همان مستی شب دارم هنو ...30شمارهٔ ۷۲۹: شد از نگاه که آشفته یار ما امروز 31شمارهٔ ۷۳۰: مردم و مهر ترا در دل نهان دارم هن ...32شمارهٔ ۷۳۱: در دامن دل اشک ز مژگان تر انداز 33شمارهٔ ۷۳۲: نوبهار آمد هوا آیینه پرواز است با ...34شمارهٔ ۷۳۳: فریاد چقدرها خورد افسوس بر امروز 35شمارهٔ ۷۳۴: مستان پی گلگشت چمن می رسد امروز 36شمارهٔ ۷۳۵: به سیر باغ خرامان شد آن نگار امرو ...37شمارهٔ ۷۳۶: غیر از ایام وصال بت دلخواه مپرس 38شمارهٔ ۷۳۷: معنیی گر هست با رند می آشام است و ...39شمارهٔ ۷۳۸: ز لب به سینه عبث نیست ترکناز نفس 40شمارهٔ ۷۳۹: غنچه از دلبستگی گردیده پنهان در ل ...41شمارهٔ ۷۴۰: به رنگ شمع بگدازد ز سوز سینه ام ت ...42شمارهٔ ۷۴۱: بی تو ساغر لخت دل چون لاله دارد د ...43شمارهٔ ۷۴۲: با صدانداز نشست آن بت رعنا در پیش 44شمارهٔ ۷۴۳: می مکد خون دلم را غنچه عنابی اش 45شمارهٔ ۷۴۴: طراوت دارد از بس نوبهار حسن سرشار ...46شمارهٔ ۷۴۵: سرشته اند ز فیض هوای صبح تنش 47شمارهٔ ۷۴۶: تا یاد ترا کرده دلم راهبر خویش 48شمارهٔ ۷۴۷: هر قدر غم بیند از گردون بود دانا ...49شمارهٔ ۷۴۸: ز حیرت ماند در بند چکیدن گوهر کوش ...50شمارهٔ ۷۴۹: ندارد بیش ازین دل طاقت صهبای پر ز ...51شمارهٔ ۷۵۰: نشست و کان کیفیت ازو شد بزم رنگین ...52شمارهٔ ۷۵۱: در بند پاس خاطر غیر اینقدر مباش 53شمارهٔ ۷۵۲: حسن معنی را وی بینا ز نادیدن به خ ...54شمارهٔ ۷۵۳: به گلزاری که در رفتار آید سرو موز ...55شمارهٔ ۷۵۴: چنان کز قهر او مانند صهبا آب شد آ ...56شمارهٔ ۷۵۵: دل به عشق از بستگی وا می شود غمگی ...57شمارهٔ ۷۵۶: از یاد که گردید دلت مسکن آتش 58شمارهٔ ۷۵۷: به وادیی که کند تیغ عشق تسخیرش 59شمارهٔ ۷۵۸: ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک س ...60شمارهٔ ۷۵۹: شکاریی که دلم گشته است نخجیرش 61شمارهٔ ۷۶۰: هرگز صدا نبرده در این بزم ره به گ ...62شمارهٔ ۷۶۱: ای دل هم آرمیده و هم می رمیده باش ...63شمارهٔ ۷۶۲: زل بند چاشنی باشد حلاوت از لبش 64شمارهٔ ۷۶۳: خوشا جوش بهار تبت و دامان کهسارش 65شمارهٔ ۷۶۴: بتی که برده دلم زلف عنبر بویش 66شمارهٔ ۷۶۵: از آن چون آب در گلها بود آهسته رف ...67شمارهٔ ۷۶۶: در بزم می چو آمده ای بی حجاب باش 68شمارهٔ ۷۶۷: سبزه پامال شد از نرمی خویش 69شمارهٔ ۷۶۸: بود لبریز صهبای لطافت ساغر نگش 70شمارهٔ ۷۶۹: یار مست است امشب و من کامرانم از ...71شمارهٔ ۷۷۰: بهره از یاری یاری نیستش 72شمارهٔ ۷۷۱: گیرم غم تو و دل خونین دهم عوض 73شمارهٔ ۷۷۲: نوبهار آمد خرامان دوش بر دوش نشاط 74شمارهٔ ۷۷۳: تنها نه تنگنای دلم شد خراب خط 75شمارهٔ ۷۷۴: هرگز نیامده است و نیاید ز ما غلط 76شمارهٔ ۷۷۵: چو بیند آن عذار لاله گون شمع 77شمارهٔ ۷۷۶: غیر از دلم که بی تو در او گشته دا ...78شمارهٔ ۷۷۷: بود از سوز دلم هر قطره خون در تن ...79شمارهٔ ۷۷۸: میستاند باج از صرصر نگاه تند خلق 80شمارهٔ ۷۷۹: هر سبزه سراپای زبانست در این باغ 81شمارهٔ ۷۸۰: گر نیست آفتاب برین در کمین برف 82شمارهٔ ۷۸۱: ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف 83شمارهٔ ۷۸۲: جمله عالم را هویدا کرد عشق 84شمارهٔ ۷۸۳: هر که بگشاید زبان نطق بیجا پیش خل ...85شمارهٔ ۷۸۴: رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از ...86شمارهٔ ۷۸۵: در کسب هوا کوش که آزاد کند مشک 87شمارهٔ ۷۸۶: لعل لب او راست ز رنگین سخنی رنگ 88شمارهٔ ۷۸۷: در راه شوق جانان عزم سفر مبارک 89شمارهٔ ۷۸۸: از سوز دلم دیدهٔ مهجور شود خشک 90شمارهٔ ۷۸۹: نه همین چون نی، گلو بی دور ساغر ب ...91شمارهٔ ۷۹۰: در تنم از خون نمی گذاشت فریاد 92شمارهٔ ۷۹۱: دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وف ...93شمارهٔ ۷۹۲: کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ 94شمارهٔ ۷۹۳: حسن صدا از آن دهن غنچه فام تنگ 95شمارهٔ ۷۹۴: باشد کسی که سر خوی او ز جام دل 96شمارهٔ ۷۹۵: گل کی نهد از ناز قدم بر سر بلبل 97شمارهٔ ۷۹۶: خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل 98شمارهٔ ۷۹۷: چو گل ز فیض صبوحی پر است جام جمال 99شمارهٔ ۷۹۸: از فیض عشق دید بسی فتح باب دل 100شمارهٔ ۷۹۹: از نور بندگیست فروغ جبین دل 101شمارهٔ ۸۰۰: یار می آید و به استقبال 102شمارهٔ ۸۰۱: می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال 103شمارهٔ ۸۰۲: بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل 104شمارهٔ ۸۰۳: به محشر تا سری از خاک بیرون آورم ...105شمارهٔ ۸۰۴: دارد دلم مهر علی از بسکه پنهان در ...106شمارهٔ ۸۰۵: آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد ...107شمارهٔ ۸۰۶: هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل 108شمارهٔ ۸۰۷: کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل 109شمارهٔ ۸۰۸: کی غمی از پا و کی پروای از سر داش ...110شمارهٔ ۸۰۹: ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم 111شمارهٔ ۸۱۰: چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم 112شمارهٔ ۸۱۱: کرده جا تا آن لب میگون به افسون د ...113شمارهٔ ۸۱۲: در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم 114شمارهٔ ۸۱۳: با شیخ خانقاه می ناب می زنم 115شمارهٔ ۸۱۴: چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر می گف ...116شمارهٔ ۸۱۵: شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود د ...117شمارهٔ ۸۱۶: عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم 118شمارهٔ ۸۱۷: ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم 119شمارهٔ ۸۱۸: دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم 120شمارهٔ ۸۱۹: تا ز یاد او دل غم پیشه رنگین می ک ...121شمارهٔ ۸۲۰: بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتاب ...122شمارهٔ ۸۲۱: به راه عشق در گام نخست از خود سفر ...123شمارهٔ ۸۲۲: بسکه جا کرده است مهرت در سراپای ت ...124شمارهٔ ۸۲۳: از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام 125شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام 126شمارهٔ ۸۲۵: نه از بیگانه چشم مردمی نه زآشنا د ...127شمارهٔ ۸۲۶: دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ...128شمارهٔ ۸۲۷: نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل ت ...129شمارهٔ ۸۲۸: به یمن همت عشقت ز قید دل رستم 130شمارهٔ ۸۲۹: ز بیدردان مرا وا می نماید زخم پنه ...131شمارهٔ ۸۳۰: روشن از سوز درون امشب چراغت می کن ...132شمارهٔ ۸۳۱: بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم 133شمارهٔ ۸۳۲: و قمری از فغان خود را دمی بیکار ن ...134شمارهٔ ۸۳۳: دهد دل را به سیلاب فنا سیرابی اشک ...135شمارهٔ ۸۳۴: درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم 136شمارهٔ ۸۳۵: بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دید ...137شمارهٔ ۸۳۶: کبود از بوسه امشب لعل آن رشک پری ...138شمارهٔ ۸۳۷: فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم 139شمارهٔ ۸۳۸: دور از تو زبسکه بی دماغم 140شمارهٔ ۸۳۹: فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام 141شمارهٔ ۸۴۰: دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم 142شمارهٔ ۸۴۱: خوش آندم کز جفایش خوشدلی بنیاد می ...143شمارهٔ ۸۴۲: گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بو ...144شمارهٔ ۸۴۳: آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم 145شمارهٔ ۸۴۴: بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم 146شمارهٔ ۸۴۵: کبوتر را ره آگاهی از احوال خود بس ...147شمارهٔ ۸۴۶: صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ا ...148شمارهٔ ۸۴۷: به شهربند تعلق دمی قرار ندارم 149شمارهٔ ۸۴۸: بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم 150شمارهٔ ۸۴۹: بی تو بیگانه چو عکس رخت از هوش خو ...151شمارهٔ ۸۵۰: بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شد ...152شمارهٔ ۸۵۱: بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی ...153شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه ...154شمارهٔ ۸۵۳: مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم 155شمارهٔ ۸۵۴: دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام 156شمارهٔ ۸۵۵: آشنا خواهد شدن ما و ترا دلها بهم 157شمارهٔ ۸۵۶: ز بس بالد نگه از دیدنت در چشم حیر ...158شمارهٔ ۸۵۷: ما منت مرهم به جراحت نپسندیم 159شمارهٔ ۸۵۸: از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم 160شمارهٔ ۸۵۹: من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم 161شمارهٔ ۸۶۰: افروخت تا ز باده عذار سمن برم 162شمارهٔ ۸۶۱: مستیش افزود تا بشکست مینای دلم 163شمارهٔ ۸۶۲: اگر حرفی ز سوز آتش عشقش بیان کردم 164شمارهٔ ۸۶۳: افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم 165شمارهٔ ۸۶۴: ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم 166شمارهٔ ۸۶۵: در حریم وصل از دلدار دور افتاده ا ...167شمارهٔ ۸۶۶: نیست تنها بی رخت دشمن گریبان ناله ...168شمارهٔ ۸۶۷: در کدورت خون شدم از خویش شادان آم ...169شمارهٔ ۸۶۸: ما دل خویش به ابروی خم آویخته ایم 170شمارهٔ ۸۶۹: حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشک ...171شمارهٔ ۸۷۰: اصلا بمی شکایتی از غم نکرده ایم 172شمارهٔ ۸۷۱: به او نزدیکم و از شرم خود را دور ...173شمارهٔ ۸۷۲: رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم 174شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ...175شمارهٔ ۸۷۴: ما که دل در فکر دنیای خراب افکنده ...176شمارهٔ ۸۷۵: بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل دا ...177شمارهٔ ۸۷۶: زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکام ...178شمارهٔ ۸۷۷: ای من خراب طورک رندانه تان شوم 179شمارهٔ ۸۷۸: سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم 180شمارهٔ ۸۷۹: یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام 181شمارهٔ ۸۸۰: ضعف نگذاشت که یک ره جهد از جا آهم 182شمارهٔ ۸۸۱: غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین ب ...183شمارهٔ ۸۸۲: گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم 184شمارهٔ ۸۸۳: لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ...185شمارهٔ ۸۸۴: تا ز عکست برگ گل سیما بود آیینه ا ...186شمارهٔ ۸۸۵: نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیبا ...187شمارهٔ ۸۸۶: ننگ منت بر نتابد همت مردانه ام 188شمارهٔ ۸۸۷: کرد دلها را به مژگان نرگس جانانه ...189شمارهٔ ۸۸۸: در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم 190شمارهٔ ۸۸۹: خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم 191شمارهٔ ۸۹۰: بی خطا از بس رساند زخم بر بالای ز ...192شمارهٔ ۸۹۱: تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در ک ...193شمارهٔ ۸۹۲: به تماشای تو بشفت بهار نگهم 194شمارهٔ ۸۹۳: چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام 195شمارهٔ ۸۹۴: زبیتابی شود هر دم فزونتر آتش شوقم 196شمارهٔ ۸۹۵: گرفت عشقش ازین دست اگر گریانم 197شمارهٔ ۸۹۶: دهد بوی جگر پرکاله آهم 198شمارهٔ ۸۹۷: از وصال مایوس است این دلی که من د ...199شمارهٔ ۸۹۸: بسکه تلخی چشانده هجرانم 200شمارهٔ ۸۹۹: فزونتر گردد از زهد ریایی نخوت مرد ...201شمارهٔ ۹۰۰: شبی کز یاد آن مه بر جگر دندان بیف ...202شمارهٔ ۹۰۱: عشق در زنهار باشد از دل غم پیشه ا ...203شمارهٔ ۹۰۲: دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم 204شمارهٔ ۹۰۳: نمک پروردهٔ لعلت تکلم 205شمارهٔ ۹۰۴: بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواست ...206شمارهٔ ۹۰۵: تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق 207شمارهٔ ۹۰۶: گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم 208شمارهٔ ۹۰۷: چون آینه بر روی تو مدهوش نگاهم 209شمارهٔ ۹۰۸: دل پراضطرابی؛ دست و پا گم کرده ای ...210شمارهٔ ۹۰۹: در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کن ...211شمارهٔ ۹۱۰: خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام 212شمارهٔ ۹۱۱: سبز در خون جگر شد ریشهٔ اندیشه ام 213شمارهٔ ۹۱۲: خموشم ارچه به ظاهر ولی پر از سخنم 214شمارهٔ ۹۱۳: مرا بس بود روز دیوان عام 215شمارهٔ ۹۱۴: شدم پیر و همان مغلوب نفس غفلت آیی ...216شمارهٔ ۹۱۵: به هیچ کس نرسیده است سود ازین مرد ...217شمارهٔ ۹۱۶: زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم 218شمارهٔ ۹۱۷: خود را به تو بی راحله رفتم برسانم 219شمارهٔ ۹۱۸: تنها همین ز چشم نه گوهر فکنده ایم 220شمارهٔ ۹۱۹: رسته از قید مذاهب دست در مولا زدی ...221شمارهٔ ۹۲۰: ز لعل او دلی شوریده دارم 222شمارهٔ ۹۲۱: از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ای ...223شمارهٔ ۹۲۲: عذار لعل گون خوب است از خوبان بهم ...224شمارهٔ ۹۲۳: زین بیش جور با دل خونین ما مکن 225شمارهٔ ۹۲۴: بی جان بود قدح شب آدینه بر زمین 226شمارهٔ ۹۲۵: شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین 227شمارهٔ ۹۲۶: جهان را محتسب، چندی به کام می پرس ...228شمارهٔ ۹۲۷: چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان 229شمارهٔ ۹۲۸: چه می شود؟ نفسی در کنار ما بنشین! ...230شمارهٔ ۹۲۹: آنچه در حق گلستان می کند فصل خزان 231شمارهٔ ۹۳۰: تو و نامهربانی و به قصد ما میان ب ...232شمارهٔ ۹۳۱: نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ ...233شمارهٔ ۹۳۲: گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال م ...234شمارهٔ ۹۳۳: کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن 235شمارهٔ ۹۳۴: در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین 236شمارهٔ ۹۳۵: بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین 237شمارهٔ ۹۳۶: تو و مستی و ناز و عشوه و مغرور خو ...238شمارهٔ ۹۳۷: چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد ...239شمارهٔ ۹۳۸: آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!240شمارهٔ ۹۳۹: بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن 241شمارهٔ ۹۴۰: کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان 242شمارهٔ ۹۴۱: چون شمیم غنچه آیی گر ز قید دل برو ...243شمارهٔ ۹۴۲: خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن 244شمارهٔ ۹۴۳: ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن 245شمارهٔ ۹۴۴: پنهان تراست ساعد سیمین در آستین 246شمارهٔ ۹۴۵: ز خویشتن نفسی گر نهی قدم بیرون 247شمارهٔ ۹۴۶: کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبا ...248شمارهٔ ۹۴۷: غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن 249شمارهٔ ۹۴۸: از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن 250شمارهٔ ۹۴۹: نیست جای پانهادن بر زمین 251شمارهٔ ۹۵۰: در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر ...252شمارهٔ ۹۵۱: ساعد او می زند بر شمع کافور آستین 253شمارهٔ ۹۵۲: خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون 254شمارهٔ ۹۵۳: برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ای ...255شمارهٔ ۹۵۴: لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن 256شمارهٔ ۹۵۵: از آن دو لب چه گل کام می توان چید ...257شمارهٔ ۹۵۶: چون شمع برافروختی از باده کشیدن 258شمارهٔ ۹۵۷: چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا ...259شمارهٔ ۹۵۸: تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن 260شمارهٔ ۹۵۹: دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن 261شمارهٔ ۹۶۰: به سعی در طلبش راه جستجو سر کن 262شمارهٔ ۹۶۱: از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان 263شمارهٔ ۹۶۲: تا نهاد آن آفتاب شعله خو پا در چم ...264شمارهٔ ۹۶۳: ساز شد در پردهٔ خاموشی آخر جنگ من 265شمارهٔ ۹۶۴: بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن 266شمارهٔ ۹۶۵: انکسار مرا تماشا کن 267شمارهٔ ۹۶۶: غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن 268شمارهٔ ۹۶۷: ساقی بیار باده و عیشم به کام کن 269شمارهٔ ۹۶۸: امروز چون توان به مدارا گریستن 270شمارهٔ ۹۶۹: چراغ دودهٔ مجد و علا امام حسین 271شمارهٔ ۹۷۰: شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من 272شمارهٔ ۹۷۱: شد بهار و گشت عالم گلستان، ما همچ ...273شمارهٔ ۹۷۲: چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن 274شمارهٔ ۹۷۳: چنان یکباره ترک تیغ باز من برید ا ...275شمارهٔ ۹۷۴: شد خیال رویش از بس آشنای چشم من 276شمارهٔ ۹۷۵: عجب ز غنچه به آن لعل همسری کردن 277شمارهٔ ۹۷۶: شمعی که مرا روشنی جان تن است آن 278شمارهٔ ۹۷۷: ساقیا رحمی بر احوال من افتاده کن 279شمارهٔ ۹۷۸: حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن 280شمارهٔ ۹۷۹: خداوندا دل وارسته از دنیا کرامت ک ...281شمارهٔ ۹۸۰: به خود بست آنکه ز آب و تاب خود چو ...282شمارهٔ ۹۸۱: چشم بد دور آفتاب می نماید بر زمین 283شمارهٔ ۹۸۲: پرند بوی گل پیراهن او 284شمارهٔ ۹۸۳: ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد از ...285شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند ...286شمارهٔ ۹۸۵: بسکه نرم و صاف باشد سربسر اعضای ا ...287شمارهٔ ۹۸۶: نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او 288شمارهٔ ۹۸۷: بسکه سنگینم ز بار غم به راه جستجو 289شمارهٔ ۹۸۸: صحبت بی نفاق یاران کو 290شمارهٔ ۹۸۹: نه همین پیچد به خود از شوق رویت م ...291شمارهٔ ۹۹۰: حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدا ...292شمارهٔ ۹۹۱: دمیده همچو مهر از مشرق خوبی جمال ...293شمارهٔ ۹۹۲: آنکه شور صد قیامت بود با خلخال او 294شمارهٔ ۹۹۳: ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو 295شمارهٔ ۹۹۴: چه کنم با صف مژگان بلا پرور او 296شمارهٔ ۹۹۵: در سحرخیزی به ارباب سعادت یار شو 297شمارهٔ ۹۹۶: مستغنی از می آیم ز جان نگاه او 298شمارهٔ ۹۹۷: چون سر راه تو گیرم دادخواه از دست ...299شمارهٔ ۹۹۸: ترا دو ابروی پیوسته بر جبین شکفته 300شمارهٔ ۹۹۹: کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای ...301شمارهٔ ۱۰۰۰: در گلویم بی تو هر دم آب می گردد ...302شمارهٔ ۱۰۰۱: کو بهاران تا برآید از کمین ابرسی ...303شمارهٔ ۱۰۰۲: گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گ ...304شمارهٔ ۱۰۰۳: از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آم ...305شمارهٔ ۱۰۰۴: بسکه در شادی و غم با خلق یک رنگ ...306شمارهٔ ۱۰۰۵: زفیض فکر شب ها چون به دور شمع، پ ...307شمارهٔ ۱۰۰۶: سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ...308شمارهٔ ۱۰۰۷: به جام لاله می رنگ تا بود در کوه 309شمارهٔ ۱۰۰۸: برنتابد دیدهٔ خونین ما بار نگاه 310شمارهٔ ۱۰۰۹: رفتیم ز بس با دل پر شور در این ر ...311شمارهٔ ۱۰۱۰: می کشد عکس ترا پر تنگ در بر آینه 312شمارهٔ ۱۰۱۱: زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه 313شمارهٔ ۱۰۱۲: به زر نگین صفت از بس دل تو بند ش ...314شمارهٔ ۱۰۱۳: در دلم از گریه دایم سخت تر گردد ...315شمارهٔ ۱۰۱۴: زاشک آخر به دل فیضی رسد آهسته آه ...316شمارهٔ ۱۰۱۵: غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شد ...317شمارهٔ ۱۰۱۶: الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده 318شمارهٔ ۱۰۱۷: نور عرفان در دل صافی ضمیران برده ...319شمارهٔ ۱۰۱۸: پرتو افکن گشت رخسار تو تا در آین ...320شمارهٔ ۱۰۱۹: کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای 321شمارهٔ ۱۰۲۰: گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای 322شمارهٔ ۱۰۲۱: دل چیست واله نگه ترک زاده ای 323شمارهٔ ۱۰۲۲: صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ...324شمارهٔ ۱۰۲۳: دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای 325شمارهٔ ۱۰۲۴: آه که امشب چها با دل ما کرده ای 326شمارهٔ ۱۰۲۵: ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ...327شمارهٔ ۱۰۲۶: عید من باشد گرفتاری به یار تازه ...328شمارهٔ ۱۰۲۷: باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای 329شمارهٔ ۱۰۲۸: از برم دل می برد هر دم به رنگ تا ...330شمارهٔ ۱۰۲۹: تو جنگجو چقدر جور آشنا که نه ای 331شمارهٔ ۱۰۳۰: خیال تندخویی با دلم سر می کند با ...332شمارهٔ ۱۰۳۱: ز بس با خویش بردم آرزوی سرمه سا ...333شمارهٔ ۱۰۳۲: چون بی تو چارهٔ دل محزون کند کسی 334شمارهٔ ۱۰۳۳: نهانی در حجاب زندگانی 335شمارهٔ ۱۰۳۴: می افزود چراغ زندگانی 336شمارهٔ ۱۰۳۵: تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبس ...337شمارهٔ ۱۰۳۶: دست ریزش ساقیا هرگز مباد از ما ک ...338شمارهٔ ۱۰۳۷: ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ...339شمارهٔ ۱۰۳۸: گشاید بر رخت درهای فیض از یمن هش ...340شمارهٔ ۱۰۳۹: ای من فدای نام تو یا مرتضی علی 341شمارهٔ ۱۰۴۰: سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی 342شمارهٔ ۱۰۴۱: ز هجرت پیکرم خواب فراموش است پند ...343شمارهٔ ۱۰۴۲: چه خواهد شد دمی با غنچه هم آواز ...344شمارهٔ ۱۰۴۳: خود را چو زخود جدا بیابی 345شمارهٔ ۱۰۴۴: زاهد از خشکی است کز مینا کند پهل ...346شمارهٔ ۱۰۴۵: تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری 347شمارهٔ ۱۰۴۶: دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خو ...348شمارهٔ ۱۰۴۷: چند دل را به جهان گذران شاد کنی؟349شمارهٔ ۱۰۴۸: خوش آن رندی که مینا را به ساغر م ...350شمارهٔ ۱۰۴۹: شوی ز خویش چو بیگانه یار خود باش ...351شمارهٔ ۱۰۵۰: ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پندار ...352شمارهٔ ۱۰۵۱: جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی 353شمارهٔ ۱۰۵۲: اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگه ...354شمارهٔ ۱۰۵۳: کشید شور جنونم سوی بیابانی 355شمارهٔ ۱۰۵۴: دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی 356شمارهٔ ۱۰۵۵: در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی 357شمارهٔ ۱۰۵۶: از رعونت تا به کی سرو پا در گل ش ...358شمارهٔ ۱۰۵۷: عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی 359شمارهٔ ۱۰۵۸: دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی 360شمارهٔ ۱۰۵۹: تا دور ز رخ نقاب کردی 361شمارهٔ ۱۰۶۰: به چشمم موج می دور از تو شمشیر ا ...362شمارهٔ ۱۰۶۱: از هر که گشت محو تو مستور نیستی 363شمارهٔ ۱۰۶۲: این چه بیداد است ای شمشاد قامت م ...364شمارهٔ ۱۰۶۳: به قصد کشتنم افراخت قد خورشید سی ...365شمارهٔ ۱۰۶۴: فسونسازی که دل را می برد نیرنگش ...366شمارهٔ ۱۰۶۵: هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی 367شمارهٔ ۱۰۶۶: چو شبنم به که فارغ از امید بال و ...368شمارهٔ ۱۰۶۷: از پای فکنده است مرا محنت و غم، ...369شمارهٔ ۱۰۶۸: جبین را صندل اندود از چه ای ابرو ...370شمارهٔ ۱۰۶۹: نصرت ده حبیب خدا مرتضی علی 371شمارهٔ ۱۰۷۰: به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین ...372شمارهٔ ۱۰۷۱: مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی 373شمارهٔ ۱۰۷۲: اگر از دیدن عیب خلایق چشم می پوش ...374شمارهٔ ۱۰۷۳: موسم مستی است ایام بهاران های ها ...375شمارهٔ ۱۰۷۴: اگر چشمی به زیر افکنده باشی 376شمارهٔ ۱۰۷۵: مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی 377شمارهٔ ۱۰۷۶: تا که تو بر خویشتن سوار نباشی 378شمارهٔ ۱۰۷۷: اگر محاسبه روز حشر در نظر آری 379شمارهٔ ۱۰۷۸: چو شمع بزم حسن روستایی 380شمارهٔ ۱۰۷۹: به ششدر کار خود از شش جهت انداخت ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ